برادران و خواهران عزيز! فرض كنيد كه ما در برنامه بازسازى، صد در صد و به طور كامل موفق شديم و توانستيم كشور خود را از جهات مختلف مانند توسعه سياسى و اقتصادى و ...
اما بدون اخلاق اسلامى، بازسازى كنيم.
نتيجه اين بازسازى چه خواهد شد؟
بازسازى كشور بدون اخلاق اسلامى، حتى اگر به طور كامل انجام شود، نتيجهاش كشورى مانند آمريكا يا ابرقدرتِ شرق يا يكى از كشورهاى اروپايى خواهد شد.
اگر بر فرضِ محال، به شما بگويند: از اين پس، شما به جاى آمريكا بنشينيد، و وضعيتِ شما كاملًا مانند كشور آمريكا بشود، آيا شما قبول خواهيد كرد؟ من فكر نمىكنم حتى يك نفر هم جواب مثبت بدهد. بنا بر اين، خواسته همه ما بازسازى كشور همراه با گسترشِ موازين اخلاق اسلامى و ايمان و تقوا در جامعه است.
در اينجا لازم مىدانم تذكرى را خدمت شما عرض كنم. برادران عزيز! مبادا كسى خيال كند كه منظور من از تأكيد بر اهميتِ اخلاق اسلامى، در دوره بازسازى، اين است كه قدرتْ آدم را فاسد مىكند؛ پس ما قدرت نمىخواهيم. ما نمىخواهيم كه همه گوشهگيرى و انعزال پيشه كنند و به ذكر و وِرد و مراقبه و محاسبه بپردازند. خير، منظور من اين نيست؛ بلكه من از ژرفاى وجود و اعماق روحم معتقدم كه:
عاجز كشند جمله خلائق به هوش باش
پَر مىكَنند طائرِ در خون تپيده را
به عقيده من، قدرتْ خوب و ضعفْ بد است. مرگ براى ضعيف، امرى طبيعى است.
«هر قوى، اوّل ضعيف گشت و سپس مرد».
سخنِ من اين است كه: ما بايد قدرت نظامى، سياسى، اقتصادى، اطلاعاتى، تشكيلاتى، علمى، فرهنگى و ادارى داشته باشيم؛ اما همه اين قدرتها بايد در خدمتِ اخلاق باشد.
اگر اخلاق اسلامى را به فراموشى بسپاريم، كشور ما، كشورى مانند آمريكا يا چين يا كشور ديگرى مانند اين كشورها مىشود. آيا چنين چيزى را مىپسنديد؟! بيش از اين، در اين باره صحبت نمىكنم. تنها جملاتى از سخنان حضرت امام در باره اخلاق را كه تلخيص كردهام، برايتان نقل مىكنم:
«من گمان مىكنم آن چيزى كه به اسلام بيش از هر چيز ضرر زده، عدم تربيتِ صحيح است. تحقق پيدا نكردنِ تهذيب و اخلاق اسلامى است. آن قدرى كه اسلام از اين اشخاصِ منحرف و غير مهذَّب صدمه ديده است و تمام اديانْ صدمه ديدهاند، از هيچ چيزِ ديگر صدمه نديدهاند.
از آن طرف، قرآن هم كه كتاب زنده الهى است، اين قدر مسئله اخلاق را دنبال مىكند. اين چيزِ مخفى و مجهولى نيست.
اصلًا مىشود گفت: قرآن براى اين مقصد آمده است. براى اينكه بشر به اخلاق، بيشتر از همه چيز احتياج دارد. اين همه خودمحورىها براى اين است كه انسان خودش را نساخته، اگر خودش را ساخته باشد، بدش نمىآيد كه رعيتى از او انتقادى كند. همه بلاهاى انسان و جامعه از حُبّ نفس و خودخواهىِ قدرتمندان است.
قبل از ورود به جامعه، خود را بسازيد.
قبل از نفوذ در مردم، خود را بسازيد.
استاد اخلاق براى خود معيّن كنيد. با قلبهاى سياه چگونه خدا را ملاقات خواهيد كرد؟