بحث مربوط به احساس مسئوليت اين است: كه آيا انسان يك موجود مسئول هست يا نيست؟ من به كسى بر نخوردم و كسى را نديدم كه در مرحله اعتقاد و انديشه، بگويد:
انسان موجود مسئول نيست. همه مكتبها و انسانها، حتى مادّىها، معتقدند كه انسان موجودى مسئول است.
البته مادّىها همان طور كه به سبك و مفهوم خاصى از اخلاق اعتقاد دارند، در مورد مسئوليت نيز به مفهوم ويژهاى از آن اعتقاد دارند. البته همان طور كه گفتم، اين از نظر فكر و اعتقاد است كه همه معتقدند كه انسان موجودى مسئول است.
اما از نظر عملى، متأسفانه افراد زيادى هستند كه مسئول بودنِ انسان را قبول ندارند.
همه افرادِ بى تفاوت، افراد بى درد، افراد بى احساس و همه آنهايى كه وقتى از كنار مسائلِ مهم و غير مهمْ رد مىشوند، مىگويند:
به من چه؟ چه ربطى به من دارد؟ در اينجا وظيفهاى ندارم. من كارى به اين كارها ندارم.
مگر بيكارى؟! ول كن بابا، برو به دنبال كارِ خودت. من اگر زندگىِ خودم را اداره كنم، كافى است. كسانى كه منطق آنها اين گونه است، افرادى هستند كه هيچ گونه مسئوليتى را نمىپذيرند.
البته اين فكر، ضد عقل، ضد وجدان انسانى، ضد دين و ضد مكتبهاى فكرى است. همه مكتبهاى فكرى، انسان را يك موجود مسئول مىدانند و مىگويند: از هنگامى كه دستگاه تعقل انسانْ شكوفا مىشود و خود را مىشناسد، مسئوليتِ او از آن روز شروع مىشود.
همه مكتبهاى فكرى مىگويند: هنگامى كه انسان زنده است و نفس مىكشد، مسئوليتِ او باقى است. هنگامى مسئوليت انسان تمام مىشود كه انسان بميرد و از اين دنيا برود.
راه انبيا و صلحا و انسانهاى كامل همين است.
پس انسان، موجودى مسئول است.
در بحث تشخيص مسئوليتها، مباحث مختلفى مطرح مىشود؛ مانند اينكه:
مسئوليتهاى انسان از كجا ريشه و سرچشمه مىگيرد؟ انواع مسئوليتهاى انسان چيست؟
بعضى از مسئوليتهاى انسان، از عقل، فطرت و وجدانر انسان سرچشمه مىگيرد و مىجوشد. هيچ بيان ديگرى براى اثباتِ اين گونه مسئوليتها لازم نيست. حتى اگر در مورد متون دينى و در كتاب و سنت هم در اين باره بيانى وارد شده باشد، گفته مىشود كه اين بيان، براى ارشاد به حكم عقل و وجدان است.
مىگويند: اين گونه بيانها، جنبه مولويّت ندارد؛ ارشادى است. پارهاى از مسئوليتها اين طور است؛ اما قسمت مهمّ مسئوليتها كه در كتاب و سنت هم وارد شدهاند، اين طور نيستند و از كتاب و سنت ريشه گرفتهاند.
موضوع مسئوليتهاى مختلف با يكديگر تفاوت دارد. موضوع برخى مسئوليتها، انسان است. اين گونه مسئوليتها، مسئوليتها و وظايفِ انسانى ناميده مىشوند. هر موجودى كه انسان ناميده مىشود، اين مسئوليتها شامل حالِ او مىشود.
موضوع برخى مسئوليتهاى ديگر، مسلمان بودن است. اين گونه مسئوليتها، مسئوليتهاى اسلامى ناميده مىشود. موضوع برخى از مسئوليتهاى ديگر، ايمان و مؤمن بودن است. اين گونه مسئوليتها نيز مسئوليتهاى ايمانى ناميده مىشود.
به همين ترتيب، برخى مسئوليتها، مسئوليتهاى انقلابى هستند. همچنان كه ديديد، موضوع انواع مختلف مسئوليت با يكديگر تفاوت دارد.
همچنين مسئوليتها غالباً ثابت نيستند و تغيير مىكنند. بخصوص مسئوليتهاى اجتماعى، با تغيير اشخاص، مقامها، سِمتها،