اولين درس مهمّى كه بايد از قيام مردم فلسطين بگيريم اين است كه هر قدر يك امّت، ضعيف و تحت ستم باشد، نمىتوان براى هميشه آن را در زنجير نگه داشت.
صهيونيستها، سياستمداران و سران و گردن كلفتهاى فلسطين را بردند و با آنان سازش و معامله كردند و بر روى يكديگر لبخند زدند و گمان بردند كه با اين كار، مسئله فلسطين تمام شده و ديگر مشكلى از اين جهت ندارند؛ اما آنها اشتباه مىكردند.
اكنون مىبينيم كه بچهها و زنها و نوجوانانِ فلسطينى جان بر كف، سينههاى خود را سپر كردهاند و در كوچهها و خيابانها جلوِ سلاحهاى گرمِ اسرائيلى ايستادهاند و مىجنگند. (تكبير نمازگزاران)
دومين درسى كه بايد از قيام مردم فلسطين بگيريم، اين است كه قدرت واقعى، قدرتِ مردم و امّت است. حكومت منهاى مردم، يك ببر كاغذى و يك شكلك است.
اگر ملتها قيام كنند و حتى اگر فقط زنها و بچهها و جوانهاى بى سلاحِ آنان قيام كنند و كمك هم نداشته باشند، قوىترين قدرتها را به لرزه در مىآورند. قدرت اصلى، قدرتِ همين مردمِ پابرهنه است كه به نان شب محتاجاند. وقتى كه اينها دور هم جمع مىشوند، قدرتى را تشكيل مىدهند كه مقتدرترين حكومتها و قدرتهاى دنيا در مقابلِ آنان به زانو در مىافتد. (تكبير نمازگزاران)
سومين درسى كه بايد از قيام مردم فلسطين گرفت، اين است كه هر ملتى بايد به خود متكى باشد و سرِ پاى خودش بايستد.
اسرائيل سالها است كه وطنِ فلسطينىها و خانههاى آنها را از آنان گرفته است و فلسطينىها در آوارگى و زير چادر زندگى مىكنند.
سرانجام، فلسطينىها فهميدند كه سازمانها و محافل بين المللى چيزى جز حرفِ تو خالى نيست. فهميدند كه اگر مىخواهند حقّشان را بگيرند بايد سنگ به دست بگيرند. فرياد «الله اكبر» شان را بلند كنند و به سلاح گرمِ اسرائيلىها بتازند تا حقّشان را به دست آورند.
(تكبير نمازگزاران)
راهى كه ملت فلسطين مىروند، راه قرآن و خدا است. شعار كه مىدهند، شعارِ خدا است. عزيزان! برادران و خواهران! اين راه را شما جلوِ پاى مسلمانان عالَم گذاشتهايد.
نظام جمهورى اسلامى مىگويد: من خودم گندم مىكارم و خودم برداشت مىكنم.
خودم زراعت مىكنم. خودم سلاح مىسازم.
خودم موشك مىسازم. در عرض اين چند سال، فرزندان ما در سپاه و ارتش و جهاد، از نظر پيشرفت علمى و تكنيكى، در حدّ اعجاز، تلاش و پيشرفت كردند. (تكبير نمازگزاران)
فرزندان ما در عرض اين چند سال، پيشرفتهايى كردهاند كه ما در خواب هم نمىديديم كه روزى جوانهايمان بتوانند چنين كارهايى بكنند. دنيا كم كم مىفهمد كه اگر اين نظام، پنج سال ديگر باقى بماند- كه خواهد ماند- به اراده پروردگار، بسيار پيشرفتهتر از اين خواهد شد.
به همين دليل، اين بشر دوستان كه براى زن و بچه فلسطينى كه آتش گرفته و دست و پا مىزند، دلشان نمىسوزد، براى ما دلسوزى مىكنند و مىگويند: چرا اين همه كشته مىدهيد؟ بياييد صلح كنيد!
ما به اين دايههاى مهربانتر از مادر مىگوييم: تو نمىخواهد دلت براى ما بسوزد.
بگذار ما راه خودمان را برويم. اگر تو عواطفِ انسانى دارى، به فلسطين برو و در آنجا كه ارتش اسرائيل به مردمِ بى سلاح حمله مىكند، جلوِ ارتش اسرائيل را بگير و نگذار كه به زنهاى خانهدار و بچههايى كه