[جهاد، درى است از درهاى بهشت كه خدا به روى گزيده دوستان خود، گشوده است؛ و جامه تقوا است، كه بر تنِ آنان پوشيده است.
زرهِ استوارِ الهى است كه آسيب نبيند و سپرِ محكمِ اوست- كه تير در آن ننشيند- هر كه جهاد را وا گذارَد و ناخوشايند داند، خدا جامه خوارى بر تنِ او پوشانَد و فوجِ بلا بر سرش كشانَد ...
من شبان و روزان، آشكارا و نهان، شما را به رزمِ اين مردمِ تيره روان خواندم و گفتم با آنان بستيزيد، پيش از آن كه بر شما حمله بَرَند و بگريزيد. به خدا سوگند با مردمى در آستانه خانهشان نكوشيدند، جز آن كه جامه خوارى بر آنان پوشيدند.]
اين فرمان حضرت على عليه السلام، فرمانِ وجوب دفاع است كه براى ما و همه مسلمانانِ دنيا صادر شده است. ما از شهادت، ويرانى، بمباران، موشكباران، گلولهباران و مشكلات مختلف، هراس نداريم.
دنيا بداند كه در انقلاب الجزاير، يك ميليون نفر از جمعيتِ چهارده ميليون نفرىِ الجزاير، خود را فدا و قربانىِ كشورشان كردند. هنوز خيلى زود است كه ما سلاح را بر زمين بگذاريم و از دفاع مقدّس كه جزو وظايف حتمىِ ماست، دست برداريم.
(تكبير نمازگزاران)
در عين حال، ما بايد مواظب باشيم كه عصبانيت و ناراحتى، موجب نشود كه ما هدفِ حقّ خود را فراموش كنيم. خواسته ما حق و عدالت است. ما مىخواهيم كه فساد از ريشه و بُن بخشكد و عدالت اجرا شود.
سرِ مار كوبيده شود تا منطقه آرام بگيرد.
ما قبل از آنكه آمريكا را به جنگ و مقابله دعوت كنيم، به او مىگوييم:
«قُلْ يا اهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا الى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ انْ لا نَعْبُدَ الَّا للَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً ارْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ»[2]
[بگو: اى اهل كتاب! بياييد از آن كلمهاى كه پذيرفته ما و شما است، پيروى كنيم: آن كه جز خداى را نپرستيم و هيچ چيز را شريكِ او نسازيم و بعضى از ما بعضى ديگر را سواىِ خدا به پرستش نگيرد.]
اگر آمريكا اصرار دارد كه حتماً خود را بر ما تحميل كند و مىخواهد براى ما اربابى كند، بايد بداند كه دورانِ اين امر گذشته است.
اگر هم بتواند براى بعضى از كشورها اربابى كند، براى همه نمىتواند.
آنهايى كه شهادت را افتخار، و زيرِ بارِ ظلم و كفر رفتن را ننگ مىدانند،
[1]- ر. ك: نهج البلاغه، ترجمه سيد جعفر شهيدى، خطبه 27، ص 27.