نصب مىكردند و با اين كار، تحت حمايتِ انگليس يا روسيه قرار مىگرفتند.
از آن تاريخ، دو نسلْ گذشته است؛ اما هنوز نسل سومِ آن افراد، از اينكه پدربزرگهايشان چنين پدرانى داشتهاند، خجالت مىكشند. اكنون دولت كويت، كار همان خائنانِ ملّيّت فروش را تكرار مىكند!
كويت پاى ابرقدرتها را به خليج فارس مىكشانَد تا جنگ عراق عليه ايران را بين المللى كند. كويت خيال مىكند كه با اين كار، عليه ما مسلح مىشود؛ اما اشتباه مىكند.
هنگامى كه شهرهاى ما را بمباران و موشكباران كردند، ملت ما امتحانِ خود را پس داد. در حالى كه شما بمب بر سر ملّتِ ما مىريختيد، ملتِ ما زير بمبهاى آتشزا، رقصِ شوق و شهامت و مقاومت مىكرد.
شما با اين ملت چه كارى مىتوانيد بكنيد؟
مسئوليتِ كشانيدنِ آمريكا و شوروى به خليج فارس، با كويت است و كويت بايد پيامدهاى آن را بپذيرد.
كويت مىگويد: اين كه ما پرچم آمريكا را بر سرِ كشتىهايمان نصب مىكنيم و آمريكا را به منطقه مىكشانيم، دليل استقلال ماست.
ما مىگوييم: اگر دليل استقلال شما نوكرىِ آمريكا است، پس شما به تازگى مستقل نشدهايد، خيلى وقت است كه مستقل شدهايد بلكه از اول مستقل بودهايد.
اخيراً مقامات شوروى گفتهاند: مهم نيست كه چه كسى جنگ را شروع كرده است، مهم اين است كه جنگ بايد فوراً خاتمه پيدا كند. بايد صدام و ايران با يكديگر مذاكره كنند و مسئله جنگ را با مذاكره حل كنند و هر كس كه حاضر به قبولِ مذاكره نباشد، مسئوليتِ ادامه جنگ با اوست و او محكوم است.
من نمىدانم مسئولان شوروى چه بيمارىاى پيدا كردهاند. سالها است كه دولت روسيه در مقابل آمريكاى امپرياليست، ادعاى حمايت ازانقلابيون و محرومين را مىنمود و تبليغات فراوانى براى اين امر مىكرد.
امروز شوروىها با چشمِ خودشان مىبينند كه دولت كويت و مصر چگونه انقلابيون را قصّابى مىكند و بر حسب تجربه ما، فاصله زيادى بين آنها و قيام مسلحانه باقى نمانده است. با اين حال، چگونه شوروى تمام حيثيت خود را در طَبَق اخلاص گذاشت و به آمريكا تقديم كرد؟ يعنى مىخواهند بگويند كه موضع آنها در دنيا عوض نشده است؟
شوروى كه روزى چنان شعارهاى انقلابى مىداد، چرا امروز مانند كسانى شده است كه از هضم رابعِ امپرياليزم آمريكا گذشتهاند؟
شوروى كه خود بيشترين تسليحات را به عراق مىدهد و از نيروى هوايى تا نيروى دريايى و زمينىِ صدام را تدارك مىكند، مىگويد: ما صلح طلبيم!! شوروى حق دارد كه از پيشروى رزمندگان اسلام به وحشت بيفتد و در دنيا نداى صلح بدهد.
اگر صلح خوب بود، چرا شما با هيتلر صلح نكرديد؟ چرا هنوز از پيگيرىِ جنگ جهانى دوم دست بر نمىداريد؟ هنوز هم اگر شوروى يك خلبان آلمانى را كه روزى در ارتش هيتلر بوده و امروز پير و فرتوت شده است، گير بياورد، او را محاكمه و مجازات مىكند. هر قدر هم دنيا بگويد كه اين پيرمرد در حالِ مردن است، دست از او بردار! شوروى مىگويد: خير، او «نازيست» بوده و بايد محاكمه شود.
در حالى كه بعد از گذشتِ چندين دهه از جنگ جهانى دوم، شوروى اين طور با اعضاى ارتشِ متجاوز برخورد مىكند، چطور انتظار دارد كه ما صدام را ببخشيم و با او مذاكره كنيم؟