در اين خطبه به مناسبت حوادث هفته، مطالبى را عرض مىكنم. البته حوادث هفته بسيار زياد است و نمىتوان همه آنها را در اينجا بيان كرد. در ميان حوادث اين هفته، سالگرد شهادت مرحوم رجائى و مرحوم شهيد باهنر، برجستگىِ خاصّى دارد و به همين مناسبت، اين هفته را هفته دولت ناميدهاند. بنا بر اين، اشارهاى به ويژگىهاى اين دو شهيد عاليقدر مىكنيم.
مرحوم شهيد رجائى و شهيد باهنر، دو فرشته بودند در لباسِ انسان. از خيلى وقت قبل، سرنوشت اين دو نفر با انقلابْ گره و پيوند خورده بود. اين دو نفر، فكر و ذكر و عمل و آرزو و حركت و سكوتشانْ همه در انقلاب خلاصه شده بود؛ زبان انقلاب را مىفهميدند، محتواى انقلاب را درك مىكردند و با فرهنگ انقلاب آشنا بودند. اينها در انقلاب ما از «سابقون» و «اوّلُون» هستند.
خداوند در سوره توبه، در توصيفِ سابقون و اوّلون از مهاجرين و انصار، مىفرمايد: آنها از خداوند راضى هستندو خداوند هم از آنها راضى است.[1] در انقلاب ما هم، شهيد رجائى و شهيد باهنر از «السّابقون الاوّلون» هستند. اينها با آن افرادِ با تقوايى كه بعد از پيروزى انقلاب با آن آشنا مىشوند و با خلوصِ نيّت و صميمانه جذب نتايج آن مىشوند، تفاوت دارند. سابقون، مقدّم هستند و برتر از ديگران مىباشند.
اگر انسان در انقلاب باشد و با انقلاب رشد كند، زندگى و رشدش در انقلاب باشد، اين شخصْ انقلاب را يك جورِ ديگر درك مىكند. اما آن كه بعد از پيروزىِ انقلاب، جذبِ انقلاب شده، حتى اگر صميمى و خالص و متعهد هم باشد، برداشتِ ديگرى از آن خواهد داشت.
اين دو نفر، دركهاى متفاوتى از انقلاب دارند. به همين دليل، ما بايد حتماً پستهاى كليدىِ انقلاب را به دستِ اشخاصى كه سابقه انقلابى بودنشان بيشتر است، بسپاريم.
اينها زبان انقلاب را خوب مىفهمند و بهتر مىتوانند انقلاب را پيش ببرند.
ما همگى به ياد داريم كه شهيد رجائى و شهيد با هنر در چه شرايطى آمدند و مسئوليت را پذيرفتند؛ ما سال 1360 را فراموش نكردهايم. در نيمه اولِ سال 1360 در اوجِ آن بحرانها و توفانها و گرفتارىها، جز كسانى كه حاضر بودند خود را فداى انقلاب كنند، هيچ كس حاضر به قبولِ مسئوليت نبود. شهيد رجائى و شهيد باهنر واردِ ميدان شدند، مسئوليت را پذيرفتند، خطر را به جان خريدند و در اين راه شهيد شدند.
مرحوم شهيد باهنر را من از نزديك، به خوبى مىشناختم و كارهاى مشتركِ زيادى با ايشان انجام داده بودم. در مكتب امير المؤمنين، در مدرسه مفيد، در دبيرستان مفيد، در كانون توحيد، در شوراى انقلاب و در جاهاى ديگر با يكديگر كار مشترك انجام داده بوديم.
اكثر روزها، چندين ساعت را با يكديگر بوديم. مرحوم باهنر مردى بردبار، صبور و پر كار بود؛ با تمامِ ظرفيتْ كار مىكرد؛ شايد حتى يك دقيقه از عمرش به هدر نمىرفت؛ گاهى اوقات سخت مريض مىشد، بسترى مىشد؛ اما اگر مىتوانست در بسترِ بيمارى هم كار بكند، همان جا كارش را انجام مىداد.
من در تمام مدتِ آشنايىام با ايشان، با وجود مشكلاتى كه در حينِ انجام كارها پيش مىآيد، حتى يك بار به ياد نمىآورم كه اين مرد به اصطلاح از كوره در رفته و عصبانى شده باشد و از روى ناراحتى حرفى بزند يا اين قبيل كارها را انجام دهد.
شهيد باهنر آدمى لايق بود، كارى را كه به دست مىگرفت، اطمينان داشتيم كه اين كار انجام مىشود و درست هم انجام مىشود.
او فكر و قلم و بيانِ خوبى داشت، بسيار مبتكر بود و خدماتِ فراوانى به اسلام و انقلاب نمود.
مرحوم رجائى هم همپاى شهيد باهنر بود؛ آدمى صريح، قاطع و وظيفهشناس بود؛ بسيار مؤدب و پر ظرفيت بود و تمامِ اينها، ويژگىهاى ايمان است كه ما در اين دو بزرگوار سراغ داشتيم. با انقلاب زيستند و در راهِ انقلاب شهيد شدند.
من هر وقت شهادتِ اين دو نفر را به ياد مىآورم و منظره آن در نظرم مجسّم مىشود، سراپا اندوهگين مىشوم.
من در صد قدمىِ آنها ايستاده بودم و آنها در آتش مىسوختند و هيچ كارى از ما بر نمىآمد.[2] ايستاده بوديم، نگاه مىكرديم و در يك لحظه كوتاه، همه چيز تمام شد؛ رحمة اللّه عليهما.
اين هفته، هفته دولت است. در اين هفته، الحمد للّه مطالب فراوانى از زبانِ برادران عزيزِ مسئول و وزرا گفته شد. من خودم با وجود اين كه در خدمت اين آقايان هستم، با اين حال، شنيدنِ بسيارى از مطالبى كه نقل كردند، براى من جالب بود و فكر مىكنم كه شنيدنِ گزارش فعاليتهاى دولت، براى همه مردم جالب بوده است.
من در باره فعاليتهاى دولت از يك بُعد خاص كه تا كنون بحث نشده است، مطالبى را عرض مىكنم. قوه قضائيه، قوهاى است در كنار قوه مجريه. اين دو قوه، كار مشتركِ زيادى با يكديگر دارند؛ مانند: مسئله بودجه، لايحه، تصويب لوايح، مصوّبات دولت، مسائل مشتركِ قضات و دادياران و بازپرسها و ...