ايشان مانند انسانهايى كه در مقابل عظمتْ واقع شده و از آن متأثر گشتهاند، لباسى را به خود پيچيده و در گوشهاى قرار گرفته است.
خطاب آمد كه: «يا ايّها المّزمّل» (اى جامه به خود پيچيده!). دنبالهاش آياتى است كه لازم نمىبينم متنِ آنها را بخوانم، ترجمه مىكنم؛ اينها بحمد اللّه براى همگان روشن است؛ آن چيزى را كه من از اين آيات برداشت كردهام، مىخواهم عرض كنم.
برداشت من اين است كه خداوند در اين آيات، براى پيغمبر يك برنامهريزى كرده است؛ برنامهريزى عملى و برنامهريزى فكرى كه وقتى انسان دقّت مىكند، مىبيند كه اين برنامهريزى در يك شرايط انقلابى، ضرورى و لازم است.
بند اوّل برنامه، اين است: اى پيامبر! وضع عوض شد، فصل جديدى در زندگى تو باز شد، شبها را نصف كن! خوابْ نصف، استراحتْ نصف؛ نصفِ ديگر را به ساعاتِ كار اضافه كن. از ساعات اوّل انقلاب اسلامى و مأموريت پيغمبر، بند اوّل اين است كه از خواب كم بگذار، از استراحت كم بگذار و تا نصف شب يا تا نزديك نيمه شب- قدرى كمتر يا قدرى بيشتر- بيدار بمان.
در اين ساعات چه كار بكنم؟ نماز بخوان! قرآن بخوان! خودسازى بكن! آماده باش! كار بزرگى در پيش دارى.
كار دارى. در روز نمىتوان همه كارها را انجام داد. كارهايى هست كه احتياج به فكر دارد، احتياج به برنامهريزى دارد، احتياج به فراغت دارد؛ شبْ مناسبِ اين كار است، شبْ ثابت قدم و سخنگويى مقتدر و توانا است.
اين اوّلين بندِ برنامه خداوند براى زندگى انقلابىِ پيامبر صلى الله عليه و آله بوده است.
روزها مانند ماهى در آب باش! آن گونه كه ماهى در دل امواجِ توفانى، پىِ طعمه يا فرار از دشمن، شنا مىكند، با سرعت مىرود؛ بايد با همان سرعت و با همان ظرافت و توان، دنبال كار و فعّاليّت بروى. يك برنامه انقلابى، قدرت انقلابى مىخواهد و انگيزه انقلابى مىخواهد.
با يك انگيزه عادّى، با ساعات كار عادّى و حركت عادّى، نمىتوان به يك حركتِ انقلابى رسيد. آن برنامه شبَت، اين هم برنامه روزَت، خودت را مطرح نكن؛ در اين حركتِ انقلابى جز هدف اصلى كه رضايتِ اللّه است، هيچ چيز نبايد براى تو مطرح باشد.
انقلابىِ عاشقِ انقلابْ بايد در هدفِ انقلاب ذوب شود، نبايد چيزى جز انقلاب براى او مطرح باشد؛ مقام، پُست، پول، زندگى، رفاه، آسايش، هيچ چيز نبايد مطرح باشد؛ فقط بايد مسائل انقلاب براى او مطرح باشد و بس.