گوش و چشم و دست و ديگر اعضاء مىباشد، بلكه مراد از شنوايى و بينايى خداوند اين است كه او از تمام ديدنىها و شنيدنىها آگاهى كامل دارد و همه اشياء پيش او حاضر هستند و آگاهى و علم او نياز به ابزارى مثل چشم يا گوش ندارد؛ چنانكه امام صادق عليه السلام در اين باره مىفرمايد:
يعنى: خداوند بدون عضو شنوايى و بينايى (گوش و چشم) به شنيدنى ها و ديدنى ها احاطه و اطلاع دارد.
حقيقت شنوايى و بصير بودن اين است كه اشياء از او پوشيده و مخفى نباشد، اگرچه بدون دخالت حواس ظاهرى باشد. ما هم اگر آن قدر قوى بوديم كه مىتوانستيم بدون دخالت چشم و گوش اشياء را ببينيم و از صداها مطلع شويم، يقيناً بر اين آگاهى ما ديدن و شنيدن صدق مىكرد، همانگونه كه در عالم خواب بدون گوش و چشم طبيعى مىبينيم و مىشنويم.
2- صفات سلبى يا جلال
به آن گروه از صفاتى گفته مىشود كه در وجود خداوند نيست و بايد آنها را از خداوند سلب و نفى كرد؛ چرا كه اين گونه صفات دلالت بر ضعف و ناتوانى صاحبش دارد، مثل جسم بودن، محتاج بودن، ظالم بودن و شريك داشتن.
خداوند، وجودى سراسر كمال
پرسش: چرا ما نمىتوانيم به عمق وجود خداوند و صفات او پى ببريم؟