بوده است كه بتها شفيع و واسطهاى براى آنها در نزد خداوند باشند.[1]
عوامل انكار خداوند
پرسش: اگر خداخواهى و خداجويى امرى فطرى است و در نهاد هر فردى وجود دارد، پس چرا عدهاى منكر خدا بوده، به او اعتقاد ندارند؟
پاسخ: گاهى پردهاى از غفلت روى فطرت انسان كشيده مىشود و انسان از وجود خدا غافل مىشود، گاهى از روى لجاجت و خودخواهى يا براى رفع تكليف و مسؤوليت از خود منكر خداوند مىشود[2]، و گاهى نيز وجود خدا و اعتراف به او را با منافع شخصى خود ناسازگار مىبيند.
همان انسانهايى كه پرده غفلت فطرتشان را فراگرفته، در برخى موارد كه با مشكلات و سختىها و يا حوادث بزرگ و خطرناك مواجه مىشوند ناگهان پرده از روى فطرتشان كنار رفته و ناخودآگاه متوجه نقطهاى شده و از آن جايگاه درخواست مدد و يارى مىكنند. اگر خلبان اعلام كند كه تا چند لحظه ديگر هواپيما سقوط مىكند، مسافران هرچه به زمان گفته شده نزديكتر مىشوند، بيشتر متوجه نقطه مأنوس و مرموزى مىشوند كه تاكنون از آن غافل بودند، اما همين كه خطر رفع شد دوباره غفلت آغاز مىگردد و به تعبير قرآن كريم: «وقتى در كشتى سوار مىشوند با اخلاص