«اقرار» يعنى كسى اعتراف نمايد و به صورت جزم و يقين خبر دهد كه ديگرى بر عهده او حقّى دارد، يا حق داشتن خود بر عهده ديگرى را نفى كند، يا بگويد فلان چيزى كه در تصرّف اوست مالِ ديگرى است، يا مثلًا فلان شخص فرزند يا برادر اوست، يا اعتراف كند كه فلان جرم يا جنايت را- كه قهراً موجب تعزير، قصاص يا حدّ شرعى است- مرتكب شده است.
«مسأله 3250» اقرار به هر لفظى كه صورت پذيرد- گرچه صريح نباشد و با قرائنى ديگر چون اشاره، رسا باشد- كفايت مىكند و نافذ است، ولى اگر لفظى را كه گفته ظاهر در اقرار نباشد و احتمالات ديگر در آن راه داشته باشد، اقرار ثابت نمىشود.
«مسأله 3251» اقرار كننده بايد بالغ و عاقل و داراى قصد و اختيار باشد، بنابر اين اقرار كودك، ديوانه، مست و يا كسى كه به وسيله هيپنوتيزم در خواب بدون قصد و اختيار اقرار كرده و يا كسى كه در حال تهديد يا زير فشار جسمى يا روحى اقرار نموده، اعتبار ندارد؛ ولى اقرار بيمار در مرضى كه به مرگ او منتهى مىشود اجمالًا نافذ است، پس اگر مورد وثوق باشد همه آن صحيح است و گرنه نسبت به زايد بر ثلث مال نافذ نيست و نيز اقرار معلّق ثابت نمىشود.
«مسأله 3252» اقرار شخص سفيه نسبت به امور مالى اعتبار ندارد، بنابر اين اگر سفيه اقرار نمايد مبلغى به ديگرى بدهكار است يا چيزى كه در دست او مىباشد مال ديگرى است، اقرار او نافذ نيست، ولى اقرار سفيه نسبت به امور غير مالى اعتبار دارد.
«مسأله 3253» اقرار شخص ورشكستهاى كه توسّط حاكم شرع از تصرّف در