«مسأله 3061» اگر شوهر بخواهد صيغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلًا اسم زن «فاطمه» باشد، بايد بگويد: «بارَأْتُ زَوْجَتِى فاطِمَةَ عَلى مَهْرِها، فَهِىَ طالِقٌ» يعنى: «طلاق مبارات دادم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست» و اگر ديگرى را وكيل كند، وكيل بايد بگويد: «بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَكِّلِى فاطِمَةَ عَلى مَهْرِها، فَهِىَ طالِقٌ» يعنى: «طلاق مبارات دادم زن موكّلم فاطمه را در برابر مهر او، پس او رهاست» و در هر دو صورت اگر به جاى كلمه «عَلى مَهْرِها»، «بِمَهرِها» بگويد، اشكال ندارد و اگر مالى را كه زن بخشيده مقدارى از مهر باشد، بايد به جاى «مَهرِها» بگويد: «عَلى هَذَا الْمِقْدارِ مِنْ مَهْرِها» و اگر مالى كه زن بخشيده از مهر نباشد بايد به جاى آن بگويد: «عَلى ما بَذَلَتْ».
«مسأله 3062» صيغه طلاق خلع و مبارات بايد به عربى صحيح خوانده شود، ولى اگر زن براى آن كه مال خود را به شوهر ببخشد مثلًا به فارسى بگويد: «براى طلاق، فلان مال را به تو بخشيدم» اشكال ندارد.
«مسأله 3063» اگر زن در بين مدّت عدّه طلاق خُلع يا مبارات از بخشش خود برگردد، شوهر مىتواند رجوع كند و بدون عقد دوباره او را زن خود قرار دهد.
«مسأله 3064» مالى كه شوهر براى طلاق مبارات مىگيرد، بايد بيشتر از مَهر نباشد، ولى در طلاق خلع اگر بيشتر باشد اشكال ندارد.
2- طلاق رِجعى
اگر مردى همسر خود را طلاق دهد و طلاق او جزء هيچ كدام از پنج قسمى كه در طلاق بائن گفته شد نباشد، آن طلاق را «طلاق رجعى» مىنامند كه بعد از آن تا وقتى زن در عدّه است، مرد مىتواند به او رجوع نمايد.
«مسأله 3065» بر زنى كه طلاق رجعى داده شده، احكام همسر شرعى جارى است، بنابر اين نفقه و زكات فطره او بر شوهر واجب است و از يكديگر ارث مىبرند و شوهر حق ندارد در عدّه با خواهر او يا زن پنجم ازدواج نمايد، ولى در مدّت عدّه طلاق بائن نفقه زن بر شوهر واجب نيست.