كارگران را به كار گرفته و با بهرهبردارى از حاصل دسترنج آنها ثروت انبوه خويش را انبوهتر سازند. كارگران براى معاش مجبور بودند روزانه شانزده تا هجده ساعت با سختترين شرايط كار كنند و دستمزدى بسيار ناچيزى بگيرند.
متفكران جوامع مذكور در يافتن راه حلى براى مشكلات مزبور تلاش مىكردند؛ نخست يك سرى اقدامات اصلاحى از قبيل كاهش ساعات كار روزانه، طرح قوانين حداقل دستمزد، منع و تحديد ساعات كار اطفال، تشكيل تعاونىهاى كارگرى و غيره طرح گشت. اين پيشنهادهاى اصلاحى از جانب گروهى از متفكران سوسياليست مقدم بر ماركس، كه بعدها وى آنها را سوسياليستهاى آرمانگرا يا تخيلى ناميد مطرح گشتند. «سيسموندى لوئى بلدن»، «سن سيمون»، «پرودون»، «فوريه» و «رابرت لون» افرادى بودند كه با مشاهده مشكل مورد نظر و فقر و استضعاف طبقه كارگر، جامعه سرمايهدارى را محكوم كرده و مورد انتقاد قرار دادند. پيشنهادات آنها عمدتاً تأكيد بر اصلاح بعضى از جنبههاى جامعه سرمايهدارى و بهبود وضع طبقه كارگر از طريق اقداماتى است كه پيش از اين ذكر شد.
در مقابل اين حركتها، بعضى از متفكران و اقتصاددانان كه طرفدار نظام سرمايهدارى بودند مىگفتند: طبقه كارگر خود مسئول بدبختى و فقر خويش است و نبايد كوچكترين توجهى نسبت به آنان روا داشت.
اساساً اقتصاددانان مكتب كلاسيك كه در سرآغاز عصر سرمايهدارى