باطن نيز هست، يعنى تأويل دارد و مراد از آن، معنايى است كه از ظاهر الفاظ استفاده نمىشود و كسى علم به آنها ندارد مگر خداوند و راسخان در علم. پس ظاهرش حكمت است و باطنش علم و دانايى.
(له نجوم و على نجومه نجوم)؛ قرآن ستارههايى دارد و بر آن ستارهها ستارگان ديگرى وجود دارد. وقتى سؤال مىشود ستارهها براى چيست پاسخ مىدهد، ستاره براى يافتن راه در شب است و نجات از ظلمت بيابانهاى هولناك و تاريك؛ قرآن هم ستارگانى دارد كه بشر را از ظلمت جهل و سرگردانى مىرهاند و به منزل مقصود مىرساند.
مرحوم مجلسى در شرح اين فقره از حديث مىفرمايد:
«شايد مراد از (و له نجوم) آياتى باشد كه بر احكام خداوند دلالت مىكند و به وسيله آنها مردم هدايت مىشوند و در قرآن نيز آياتى وجود دارد كه بر اين آيات دلالت مىكند و آنها را توضيح مىدهد، شايد هم مراد از (نجوم) سوم در حديث همان سنت باشد كه بهوسيله آن آيات تفسير مىشود و احتمال هم دارد مراد ائمه اطهارعليهم السلام باشند كه در واقع آنان عاملين به حقيقت قرآنند، شايد هم مراد از (نجوم) سوم معجزاتى باشد كه بر حقيقت آيات دلالت مىكند.»[1]
(فيه مصابيح الهدى)؛ مصابيح جمع مصباح به معنى چراغهاى پرنور مىباشد.