3. مفاهيمى كه در قرآن از آنها سخن رفته غالباً از مفاهيمى است كه سطح آنها از سطح مفاهيم معمولى كه در هر زبان و لغت متداول است، بالاتر است؛ از اين قبيل است اوصاف و افعال منسوب به خداوند مثل:
و نيز مفاهيمى از قبيل: ملائكه، جن، عالم غيب، روح، وحى و نظاير اينها كه طبعاً استفاده و القاى چنين مفاهيمى از لغات معمولى و در سطح افكار و استعداد فهم موجود مادى و انسان، خالى از اشكال نيست، چون اين مفاهيم و معانى به جهان ديگر مربوط هستند ولى قالب الفاظ مربوط به مفاهيم اين عالم مىباشند.
4. به دليل وجود تأويل و متشابه در قرآن، قرآن كتابى نيست كه براى فهم عموم بدون واسطه و رجوع مستقيم قابل تفسير باشد، بهترين دليل، وجوه گوناگونى است كه در اكثر آيات به نظر مفسرين رسيده