مكان و عصر خاصى نيست: وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا.[1]
عمل رسولالله (ص) در جمع كردن قرآن بهترين دليل است بر اين كه زبان قرآن، زبان تدوين است و از آن به عنوان يك كتاب تلقى شده است. عمل مسلمين هم در جمع قرآن بر اين معنا دلالت دارد.
پس زبان قرآن نمىتواند، زبان عرفى باشد و در فضا و قالب كلماتى باشد كه توده مردم دقيقاً آنها را بكار مىبرند. زيرا بسيارى از كلماتى كه در قرآن آمده غير از آن چيزى است كه در محاورات معمولى در نظر گرفته شده است؛ مثلًا در اين جملات كه خداوند حى است، عالم است، مالك است، مريد و مدرك است، قديم و ازلى است، هيچ كدام از اين الفاظ براى معانى كه به خداوند نسبت داده شده است وضع نشدهاند، بلكه در معنايى استعمال شدهاند كه نسبت دادنش به خداوند صحيح باشد.
مثلًا مىگوييم: خداوند «مالك يوم الدين» است؛ در اين جمله مفهوم مالك همان نيست كه ما از «زيد مالك خانه است» مىفهميم؛ مالك در جمله اول با مالك در جمله دوم خيلى تفاوت دارد. همين طور ساير اوصاف كه به خداوند نسبت داده مىشود؛ لذا وقتى كه اين اوصاف به خداوند نسبت داده مىشود توضيح مىدهند كه اوصاف ذاتى خداوند به يكديگر بر مىگردد و همه آنها با ذات خداوند يكى