به اين معنى كه هر آيهاى از يك طرف مرتبط با واقعهاى است كه رخ داده و نزول آيه را ايجاب نموده و از طرف ديگر عموميت دارد و يك دستور كلى براى همه زمانها و همه مسلمانان است.
در هر حال شناخت شأن نزول آيات قرآن، نقشى اساسى و مهم در درك معانى آن و حل مشكل تفسير ايفا مىنمايد. چه بسا وقوف نسبت به واقعه و مناسبت اوليهاى كه نزول آيه را موجب شده است، بهترين وسيله براى كشف ابهام از مفهوم آيه به شمار آيد؛ زيرا ناگزير به آن واقعه اشاره دارد.
«واحدى» در اين زمينه مىگويد: «شناخت تفسير آيهاى بدون وقوف به علت نزول آن، ممكن نيست». سيوطى نيز بدست آوردن معنى آيه و رفع اشكالات آن را از فوايد شناخت علل و اسباب نزول آيه مىداند. قشيرى مىگويد: «بيان علت نزول راهى استوار در درك معانى كتاب عزيز است».[2]
پس همانگونه كه دانستن يك واقعه كوچك، نقش اساسى در فهم آيه دارد و به صرف آشنايى با اصطلاحات ادبى عرب نمىتوان مدعى فهم آيات شد، شناخت جريانات فكرى و سياسى آن روز امرى لازم و تعيين كننده است؛ چون شناخت سورههاى بزرگ كه به يكباره
[1]. ظاهر قرآن عمل كسانى است كه قرآن در زمان آنان نازل شده است و باطن آن عمل ديگران است كه همانند آنها به آن عمل مىكنند. ابى نضر، تفسير العياشى، ج 1، ص 11، ح 4.
[2]. زركشى، البرهان، ج 1، ص 22؛ سيوطى، الاتقان، ج 1، ص 82.