مرا در قبول نكردن حكميّت عمرو ابن عاص و ابو موسى پيروى مىكرديد تا اكنون پشيمان نمىشديد، و من آنچه را كه بشما بايد بگويم گفتم) (5) پس مرا پيروى نكرده امتناع نموديد، مانند مخالفين جفاء كار و پيمان شكن نافرمان تا اينكه (بر اثر اصرار شما بر مخالفت و نافرمانى) نصيحت كننده در پند دادن مردّد گشت، و آتش زنه از آتش دادن بخل ورزيده (با اينكه نصيحت كننده با تجربه هرگز مردّد نمىشود و از پند دادن خوددارى نمىكند، اتّفاق رأى و اجتماع شما بر مخالفت و نافرمانى او را مانند كسى نموده كه در گفتارش مردّد باشد و از پند دادن خوددارى نمايد، و اين جمله و ضنّ الزّند بقدحه مثلى است كه گفته ميشود براى كسيكه چون مردم نصائح سودمند او را قبول نكنند از پند دادن مضايقه ميكند، و صلاح و فساد كار ايشان را نمىگويد) (6) پس حكايت من و شما مانند آنست كه برادر هوازن (دريد ابن الصّمة) گفته (و سبب اينكه حضرت دريد را برادر هوازن فرموده آنست كه در نسب به قبيله هوازن مىرسد، زيرا او از بنى خشم ابن معاويه ابن بكر ابن هوازن است، چنانكه خداوند متعال در قرآن كريم س 46 ى 21 مىفرمايد: وَ اذْكُرْ أَخا عادٍ يعنى ياد كن برادر عاد را كه مراد حضرت هود پيغمبر است كه از قبيله عاد بوده، و حكايت دريد آنست كه چون با برادرش عبد اللّه بجنگ بنى بكر ابن هوازن رفت و غنيمت بسيارى آورد، در مراجعت عبد اللّه خواست در منعرج اللّوى كه اسم موضعى است يك شب توقّف كند، دريد از باب نصيحت او را گفت: ماندن در اينجا دور از احتياط است، مبادا بنى هوازن را جمعيّت و كمكى فراهم آمده ناگاه بر سر ما تازند، عبد اللّه از غرورى كه داشت پند او را گوش نداد و شب را در آن منزل توقّف نمود، فردا چاشتگاه طايفه بنى هوازن با جمعيّت زيادى بر سر ايشان تاخته عبد اللّه را بقتل رسانيدند و دريد با زخم بسيار از دست آنان نجات يافت، پس از آن قصيدهاى گفت كه يكى از اشعار آن اين شعر است كه حضرت بر سبيل مثال فرموده):
امرتكم أمرى بمنعرج اللّوى
فلم تستبينوا النّصح إلّا ضحى الغد
يعنى در منعرج اللّوى امر و رأى خود را بشما بيان كردم، پس فايده پند مرا ندانستيد مگر چاشتگاه فردا (نظير اين حكايت نصيحت و پند دوستانه من بود بشما كه گفتم كار جنگ بر معاويه و اصحابش سخت شده لذا در صدد حيله و تزوير بر آمده قرآنها بر سر نيزهها كردهاند و تشكيل مجلس محاكمه مىخواهند، شما از گفتار من پيروى ننموده فريب گفتار و كردار ايشان را خورده به حكومت حكمين راضى شديد و اصرار نموديد و منهم رضاء دادم، اكنون زيان مخالفت با من بر شما هويدا گرديد).