مدّتى بعد نامهاى از طرف امام مهدى (ع) به دست او رسيد. در نامه،
چنين آمده بود: «در باره خواسته تو، برايت دعا كرديم و در آينده نزديك، دو فرزند
پسرِ پُر خير و نيكو، نصيب تو خواهد گرديد».[219]
به
دعاى امام (ع)، خداوند دو پسر به نامهاى محمّد و حسين، به او عطا كرد كه هر دو
نفر، از انديشمندان ومحدّثان شيعه گرديدند و در اين ميان، شهرت محمّد عالمگير شد.
او، همان ابو جعفر محمّد بن على بن بابويه قمى (ابن بابويه)، معروف به «شيخ صدوق»،
است. شيخ صدوق، نويسنده كتاب من لا يحضره الفقيه، يكى از چهار كتاب اصلى شيعه در
حديث و مؤلّف دهها كتاب علمى ديگر است.
شيخ
صدوق، همواره به اين كه با دعاى امام عصر، زاده شده است، افتخار مىكرد و مىگفت:
من به دعاى صاحب الأمر (ع) به دنيا آمدهام.[220]
زندگى
علمى
شيخ
صدوق در سال 355 ق، به حوزه بغداد، وارد شد و با اين كه هنوز در سنين جوانى به سر
مىبرد بسيارى از بزرگان شيعه و دانشمندان آن ديار، براى كسب علم و استماع حديث،
در مجلس او حضور يافتند.[221] يكى از بزرگانى كه از او در
بغداد، حديث شنيده شيخ مفيد (م 413 ق) است.
علماى
شيعه، هر گاه از او ياد مىكردند، وى را با عباراتى نظير: «استاد بزرگ ما»، «فقيه
شيعيان»[222] و «عالم جليل القدر»[223]
مىستودند.
شيخ
صدوق، از حافظه بسيار خوبى برخوردار بود و هزاران حديث را به حافظه خود، سپرده
بود. او تنها به حفظ حديث اكتفا نكرده بود؛ بلكه آگاهى وى از علوم حديث، سبب شده
بود تا حديثشناسِ ماهر و رجالى توانمندى گردد. از اين رو، شيخ صدوق را در حديث،
ناقد و صاحب نظر مىدانستند.