اين افراد را مىتوان، زُراره دانست. امام صادق (ع) معتقد بود كه اگر
اين عدّه نبودند، احاديث پدران بزرگوارش از بين مىرفت.[166]
زُراره، آن قدر محبوب امامان بود كه امام صادق (ع) درباره او و چند نفر ديگر
فرمود: «محبوبترينِ افراد در نزد من، در دنيا و آخرت، ايشان هستند».[167]
امام
صادق (ع) در مدينه بود كه يكى از فرزندان زُراره به نام حسين، از كوفه آمد وسلام
پدرش را به آن حضرت رساند. امام (ع) او فرمود: «به پدرت، سلام مرا برسان و بگو: به
خدا سوگند كه من، در دنيا و آخرت، براى تو خير مىخواهم و به خدا سوگند كه من،
همواره از تو خشنود هستم».[168]
سرانجام،
اين دانشمند حديثشناس و فقيه والامقام شيعه، به سال 150 ق، درحالى كه قرآن در دست
و شهادتين بر لب داشت، در شهر كوفه، دار فانى را وداع گفت.[169]
3.
محمّد بن ابى عُمَير، راوى پارسا
شيعيان،
در نيمه دوم قرن دوم هجرى، روزگار سختى را سپرى مىكردند. هارون الرشيد، حاكم
مستبد عبّاسى، نه تنها بر دوستداران امير مؤمنان، زندگى را دشوار نموده بود؛ بلكه
پيشواى شيعيان، امام موسى كاظم (ع) و بزرگان شيعه را بارها به زندان انداخت.
در
اين دوران، دانشمندان شيعه در پاسدارى از حريم مذهب و پاسخگويى به نيازهاى
شيعيان، رسالت سنگينى را بر دوش خود، احساس مىكردند. آنان با استفاده از احاديث
به جا مانده از امامان پيشين و كتابهاى روايى اصحاب امام باقر و امام صادق
(عليهما السلام) به حلّ مشكلات مردم مىپرداختند و گاهى نيز به سختى با امام كاظم
(ع) ارتباط برقرار كرده، پاسخ مسائل جديد خود را از ايشان، جويا مىشدند.