22 (1022)-
از خطبههاى آن حضرت عليه السَّلام است (در توبيخ و سرزنش كسانى كه كشتن عثمان را
به آن حضرت نسبت دادند مانند طلحه و زبير، و بطلان دعوى ايشان را ثابت ميكند، پس
از آن شجاعت و دليرى خود را اظهار مىفرمايد:)
(1) آگاه
باشيد شيطان گروه خود را بر انگيخته و سپاهش را گرد آورده تا جور و ستم به جاهاى
خود باز گردد (فاسق ستم پيشه گيرد) و باطل به اصلش برگردد (جاهل نادرست گويد) (2)
سوگند بخدا خوددارى نكردند از نسبت دادن بمن منكرى را (نسبت دروغ كه بمن دادند
كشتن عثمان و رضاى من بر قتل او مىباشد) و ميان من و خودشان از روى عدل و انصاف
سخن نگفتند (زيرا اگر بعدل و انصاف رفتار مىكردند و بطلان دعوى ايشان واضح بود)
(3) و (دعوى نادرست ايشان آنست كه) حقّى را (از من) مىطلبند كه خودشان ترك
كردهاند، (خونخواهى مىنمايند از) خونى كه خودشان ريختهاند، پس اگر من در ريختن
آن خون (كشتن عثمان) با ايشان شركت كرده بودهام آنها را هم بهرهاى از آن بود (پس
اينان نبايد در صدد خونخواهى عثمان بر آيند، زيرا آنان نيز قاتل هستند، نه وارث تا
بتوانند خون او را مطالبه نمايند) و اگر بدون من مباشر بودهاند، پس باز خواستى
نيست مگر از ايشان، و بزرگترين حجّت و دليلشان (بر نسبت دادن شركت در قتل عثمان
بمن) بر زيان خودشان است (زيرا خودشان در قتل او مباشرت داشتهاند، و من مىدانم
ايشان در صدد خونخواهى عثمان نيستند، بلكه) (4) شير مىخواهند از مادرى كه از شير
دادن باز ايستاده و زنده مىخواهند بنمايند بدعتى را كه مرده (توقّع دارند من هم
مانند عثمان از مال فقراء و مسلمانان هر چه مىخواهند بايشان بدهم، و ليكن من چنان
نخواهم نمود و بدعت او بر نمىگردد) (5) اى نوميدى كه دعوت ميكنى (مرا بجنگ يا به
موافقت خويش ميخوانى حاضر شو) دعوت كننده كيست و بچه چيز اجابت ميشود؟ (مقصود از
اين جمله بيان رذالت و پستى دعوت كننده آن حضرت است بجنگ كه طلحه يا زبير يا عائشه
باشند) و من به حجّت خدا بر ايشان و علم او در باره اينان راضى هستم (بآنچه خداى
متعال ميان من و ايشان حكم كرده و حجّت بر آنها تمام ساخته رضاء مىدهم، و خداوند
بفساد نيّت و ضلالت كارشان دانا است، و مراد از حجّت خدا فرمان او است به جنگيدن
با ياغيان، چنانكه در قرآن كريم س 49 ى 9 مىفرمايد: وَ إِنْ
طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ
بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ
إِلى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ
أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ يعنى اگر دو طايفه
از مؤمنين با يكديگر كارزار كنند ميان ايشان را صلح دهيد و اگر يكى از اين دو
طايفه تعدّى و ستم كرد و بصلح راضى نگشت كار زار كنيد با كسانيكه تعدّى كنند تا
بحكم خدا بر گردند و امر و فرمان او را