و نادرستى در آن راه ندارد) كسيرا كه عبرتها و پيش آمدهاى روزگار از
عقوبات و انقلابات دنيا در جلو بوده تقوى و پرهيزكارى از وقوع در شبهات (چيزهائى
كه حقّ بباطل و حلال بحرام اشتباه ميشود) باز مىدارد، (2) آگاه باشيد محنت و بلاء
(اختلاف آراء و نادانيها) بشما باز گشته مانند محنت و بلاى روزى (زمان جاهليّت) كه
خداوند پيغمبر شما را برانگيخت (3) سوگند بآن كسيكه پيغمبر را بحقّ فرستاد هر آينه
در هم آميخته شويد و (در غربال امتحان) از هم بيخته و جدا گرديد و بر هم زده شويد
مانند بر هم زدن كف گير آنچه در ديگ طعام است (در وقت غليان و جوشش) تا اينكه
بازگشت كنيد پستترين شما بمقام بلندترين شما و بلند ترين شما بمقام پستترين شما
(چون چشم از حقّ بپوشيد و آنچه خدا و رسول فرموده متابعت نكنيد فتنه و فساد در
ميان شما پيدا شود بطوريكه زير و رو شويد تا اينكه عزيز شما خوار و خوار شما عزيز
گردد) و پيشى گيرند (جلو افتند) كسانى (مانند طلحه و زبير و ديگران) كه در اسلام
سبقت گرفته (و در نظر حضرت رسول) قدر و منزلتى نداشتند و هر آينه باز مىمانند
كسانيكه زودتر از همه در اسلام وارد شدند (و در نزد رسول خدا قدر و منزلت بسيار
داشتند) (4) سوگند بخدا هيچ سخنى را پنهان نكردم (آنچه را بايد بگويم گفتم) و ابدا
دروغ نگفتم، و من باين مقام (بيعت كردن شما) و باين روز (اجتماع شما براى بيعت)
خبر داده شدم (پيغمبر اكرم مرا خبر داده) (5) آگاه باشيد معاصى مانند اسبهاى سركشى
لجام گسيخته ايست كه سوار كرده شده بر آنها گناهكاران و مىاندازند سواران خود را
در آتش، و تقوى و پرهيزكارى مانند شترهاى رامى است كه مهارشان بدست سواران آنها
است، سوار كرده شده بر آنها صاحبانشان و وارد مىسازند ايشان را در بهشت، (6) و
تقوى و پرهيزكارى راه حقّ و درست و گناهان راه باطل و تباه است و هر يك از اين دو
راه را اهلى است، پس اگر باطل بسيار باشد (عجب نيست، زيرا) از قديم هم بسيار بوده
كه مرتكب مىشدند و اگر حقّ كم باشد اميد است بسيار گردد (و آن در زمان ظهور دولت
حقّه است و در غير آن زمان مشكل است كه حقّ باطل را از بين ببرد، لذا مىفرمايد:)
و حقّ كه ضعيف شد مشكل است قوّت يابد. (پس از اين سيّد رضىّ عليه الرّحمة
مىفرمايد:) مىگويم: اين كلام كوتاه (امام عليه السّلام) مواردى از نيكوئى سخن را
داراست كه تحسين تعريف كنندگان از روى فهم به پايه آن نمىرسد و بهره شگفتى از اين
كلام بيشتر است از بهره خود پسندى (شگفتى فصحاء از دانستن حسن كلام آن حضرت بيشتر
است از خود پسندى ايشان بسبب درك كردن نكات دقيقه كلام آن جناب، زيرا بسا بدائعى
است در سخن آن بزرگوار كه عقل آنرا بنور بصيرت درك ميكند و زبان از بيان و تقريرش
قاصر است) و به علاوه آنچه بيان كرديم، در كلام آن حضرت فصاحت بسيارى بكار برده
شده كه هيچ زبانى توانائى وصف آنرا ندارد و هيچ انسانى به عمق آن پى نمىبرد، و
اوصافى كه بيان كردم ملتفت نمىشود مگر كسيكه عمر خود را در فصاحت صرف كرده پايه و
ريشه