(زيرا او آفريننده وقت و زمان است) و زيادى و كمى پى در پى او را فرا
نگرفته است (زيرا لازمه زيادى و كمى تغيير و تغيير مستلزم حدوث و حدوث از لوازم
امكان است، خلاصه هيچ صفتى از صفات اجسام و اعراض را دارا نيست تا او را مانند
مخلوقات وصف نماييم) بلكه بسبب آنچه كه بما نموده از نشانههاى نظم آراسته و حكم
استوار (در آفرينش آسمان و زمين و موجودات ديگر وجود و هستى او) به خردها آشكار
شده. (6) پس از جمله دليلها و گواهان بر آفرينش او خلقت آسمانها است كه بدون ستون
ثابت و برقرار و بى تكيه گاهى بر پا شده است، خداوند آنها را خواند (خواست ايجاد
كند) پس از روى اطاعت و فرمانبرى بدون توقّف و درنگ (دعوتش را) پذيرفتند (موجود
گشتند) (7) و اگر نبود اقرار (زبان حال) ايشان بر (ثبوت) ربوبيّت و اعتراف آنها به
اطاعت و بندگى، آنها را موضع عرش خود و محلّ (مقرّبين از) فرشتگان و جاى بالا بردن
گفتار نيكو و كردار شايسته بندگانش قرار نمىداد، (8) ستارههاى آنها را نشانهها
قرار داد تا شخص حيران و سرگردان در آمد و شد راههاى گشاده اطراف زمين بآنها راه
جويد، روشنى نور آنها را تاريكى زياد پرده شب تار نپوشانده، و پردههاى سياه شبهاى
تاريك توانائى بر طرف نمودن درخشيدن نور ماه را كه در آسمانها آشكار است ندارد،
(9) پس منزّه و آراسته است خداوندى كه بر او پوشيده نيست سياهى شب تار و نه آرام
گرفتههاى شب در گوشههاى زمينهاى گود و در قلّه كوههاى تيره رنگ نزديك بهم، (10)
و بر او پوشيده نمىباشد آوازى كه در افق و گوشه آسمان از رعد مىآيد، و برقهاى
ابر كه پراكنده و نابود مىگردد (از انظار پوشيده مىماند) و برگى كه (بر زمين)
مىافتد و آنرا بادهاى جهنده كه بسقوط ستارگان نسبت مىدادند و باريدن باران از
جاى خود دور مىگردانند (چون باديه نشينان اعراب جاهليّت از روى عقيده نادرست آثار
سماوىّ مانند باد و باران و سرما و گرما را بسقوط ستارگان نسبت مىدادند و آنها را
مؤثّر مىدانستند، لذا امام عليه السّلام به عقيده آنها اشاره فرموده) (11) و
ميداند هر قطره باران كجا افتاده و كجا قرار مىگيرد، و مورچه ريز از كجا مىكشد و
به كجا مىبرد، و روزى پشّه را چه چيز كفايت ميكند، و ماده در شكمش (هنگام آبستنى)
چه بار دارد (نر يا ماده).