161
(1161)- از سخنان آن حضرت عليه السّلام است (در جنگ صفّين) به يكى از اصحابش كه از
آن بزرگوار پرسيد چگونه اطرافيان شما (سه خليفه و پيروانشان) شما را از خلافت باز
داشتند
و حال آنكه
شما باين مقام (از آنها و ديگران) سزاوارتريد؟ پس امام عليه السّلام (را از اين
پرسش بىموقع كه مطلب بر پرسنده و ديگران هم معلوم بود، يا تحقيق در آن مصلحت نبود
خوش نيامد و با تندى اجمالا پاسخ داده) فرمود:
1 اى برادر
(دينى از طايفه) بنى اسد مردى هستى كه تنگ (اسب سوارى) تو سست و جنبان است (نادانى
كه به اندك شبههاى مضطرب و نگران مىشوى) مهار (مركب خود) را بيجا رها ميكنى (در
جاى غير مقتضى و موقع سختى كه ما با دشمن بزد و خورد مشغوليم مطلبى مىپرسى كه براى
پاسخ آن مجال نيست) و با اين حال (كه موقع پرسش نبود) از جهت احترام پيوستگى و
خويشى تو (با پيغمبر چون يكى از زنهاى آن حضرت زينب دخترش جحش از طايفه بنى اسد
بود) و براى اينكه حقّ پرسش دارى و دانستنى را درخواست نمودى، پس بدان: 2 تسلّط
(سه خليفه) بر ما بخلافت با اينكه ما از جهت نسب (خويشى با پيغمبر اكرم) برتر و از
جهت نزديكى (و قرب منزلت) به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله استوارتريم،