149
(1149)- از سخنان آن حضرت عليه السّلام است (پس از ضربت زدن ابن ملجم بر فرق آن
بزرگوار، و) پيش از وفاتش
(در اينكه
مرگ بهمه مىرسد، و توصيه به پيروى از خدا و رسول و خبر دادن از وفات خود):
(1) اى مردم،
هر مردى در عين اينكه از مرگ مىگريزد آنرا ملاقات ميكند، و مدّت زندگانى ميدان
راندن جان است (و مقصد بسر رسيدن عمر و در يافتن مرگ) و فرار از مرگ نزديك شدن بآن
است (زيرا انسان براى فرار در صدد علاج بر مىآيد و حركت و كوششى مىنمايد كه آن
خود موجب نابود كردن مدّت زندگانى است و از دست دادن مدّت زندگانى مستلزم رسيدن به
مرگ است، خلاصه مرگ دست ردّ به سينه هيچكس نمىگذارد، نه حقّ و نه باطل). (2) چه
بسيار روزهايى را گذراندهام كه در باب اين امر پنهان شده كنجكاوى مىنمودم (در بى
اعتنائى مردم بحقّ و مظلوميّت اهل آن و تمسّك بباطل و غلبه و توانائى پيروانش
تحقيق و جستجو مىكردم) پس (باين سرّ دست يافتم، و) خداوند نخواست مگر پنهان داشتن
آنرا (از شما، زيرا اين امر از مسائل مشكله قضاء و قدر است و عقل و فهم شما
كوتاهتر از اينست كه آنرا درك نمائيد. و نظير اين جمله در سخن پنجم آن حضرت است كه
فرمود: اندمجت على مكنون علم لو بحت به لاضطربتم اضطراب الأرشية فى الطّوىّ
البعيدة يعنى سكوت من براى آنست كه فرو رفتهام در علمى كه پنهان است و اگر ظاهر و
هويدا نمايم آنچه را كه مىدانم شما مضطرب و لرزان مىشويد مانند لرزيدن ريسمان در
چاه ژرف) چه دور است آگاه شدن بآن!! (زيرا) علمى است پنهان شده (و آشكار كردن آن
براى هر كس سزاوار نيست) (3) امّا وصيّت و سفارش من (بشما) خدا است كه چيزى را با
او شريك قرار ندهيد، و محمّد صلّى اللّه عليه و آله است كه سنّت (احكام) او را
بىقدر و تباه نگردانيد، اين دو ستون (توحيد حقّ تعالى و شريعت پيغمبر اكرم) را بر
پا نگاه داريد (زيرا بقاء اسلام و نظام امور مسلمانها در معاش و معاد بر توحيد
خداوند سبحان و پيروى از سنّت حضرت رسول است) و بيفروزيد اين دو چراغ را (تا در
تاريكىهاى نادانى و گمراهى سرگردان نمانيد) و بر شما توبيخ و سرزنشى نيست مادامى
كه (از اين دو) دور و پراكنده نشويد.