(1) آيا دستور مىدهيد مرا كه يارى بطلبم بظلم و ستم بر كسيكه
زمامدار او شدهام؟ (بسنّت پيغمبر اكرم رفتار نكرده به زير دستان ستم روا داشته
خود را مشمول خشم پروردگار گردانم!) سوگند بخدا اين كار را نمىكنم مادامى كه شب و
روز دهر مختلف و ستارهاى در آسمان (با قوّه جاذبه) ستارهاى را قصد مىنمايد
(هرگز چنين نخواهم كرد) (2) اگر بيت المال مال شخص من هم بود آنرا بالسّويّه ميان
مسلمانان تقسيم مىنمودم، پس چگونه (يكى را بر ديگرى امتياز دهم) و حال آنكه مال
خدا است (و زير دستان و مستمندان جيره خوار او هستند)! (3) پس حضرت عليه السّلام
(در مفاسد بخشيدن بيت المال بغير مستحقّ) فرمود:
آگاه باشيد
كه بخشيدن مال بغير مستحقّ ناروا و اسراف است (خداوند سبحان در قرآن كريم س 17 ى
26 فرموده: وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِيراً ى 27 إِنَّ
الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ يعنى اسراف مكن و
مال خود را در غير رضاى خدا پراكنده مساز، زيرا اسراف كنندگان برادران و ياران
ديوان هستند) و دادن مال بغير مستحقّ دهنده اشرار در دنيا (بر حسب ظاهر) بلند
مرتبه مىگرداند (گيرنده در پيش او براى خوش آمد اظهار كوچكى و فروتنى مىنمايد) و
در آخرت او را پائين مىآورد (پست مىسازد چون بيچارگى و عذاب هميشگى را در بر
دارد) و در ميان مردم او را گرامى داشته و در نزد خدا خوارش مىنمايد (زيرا ارجمند
نزد حقّ تعالى كسى است كه بدستور او رفتار نمايد) (4) و هيچ مردى مالش را بيجا صرف
نكرد و بغير مستحقّ نداد مگر آنكه خداوند او را از سپاسگزارى ايشان باز داشت و
دوستى آنان براى غير او بود، پس اگر روزى نعل (كفش) او بلغزد (پيش آمد بدى براى او
رخ دهد) و بيارى و همراهيشان نيازمند باشد آنها بدترين يار و سرزنش كننده ترين
دوست مىباشند.