آنها را مجبور نكرده باشيم) تا براى شناختن حقّ عجله و شتاب نموده
گمراهى نخست را (كه بدون تأمّل و تحقيق به مخالفت و جنگ با ما كوشيدند) پيروى كنند
(بايشان مهلت داديم تا در اين امر درست وارسى نمايند).
(6) بتحقيق
برترين مردم نزد خدا كسى است كه عمل بحقّ را بيشتر دوست داشته باشد از باطل اگر چه
حقّ باو زيان رسانده اندوهگينش نمايد و باطل سود داشته بهرهمندش سازد، (7) پس
براى چه حيران و سرگردانيد، و از كجا شما را آوردهاند؟ (كه امام و پيشواى خود را
نشناخته با اينگونه سخنان زشت مخالفت او مىنماييد) آماده باشيد براى رفتن بجنگ
گروهى (شاميان) كه از حقّ (دور مانده) حيران و سرگردان بوده آنرا نمىبينند، و
بظلم و ستم وادار شده از آن بر نمىگردند، از كتاب خدا دورند (آنرا نمىفهمند) از
راه (راست) بيرون مىروند (ولى افسوس) (8) شما طرف اعتماد و اطمينان نيستيد كه
بشود بآن تمسّك جست (غيرت و حميّتى نداريد تا از شما يارى طلبم) و نه يارانى هستيد
كه (هنگام سختى) از آنها همراهى در خواست شود، شما بد هستيد براى افروختن آتش جنگ
(از تسلّط دشمن جلوگيرى نمىكنيد) (9) افّ باد بر شما (از گفتار و كردار زشتتان به
تنگ آمدم) از شما بسختى و گرفتارى مبتلى شدم، روزى (براى يارى دين) شما را مىخوانم،
و روزى راز (جنگ با دشمن) را مىگويم، در وقت خواندن مردن آزاده راستگويى نيستيد
(تا پاسخ مرا بدهيد) و هنگام راز گفتن برادران طرف اعتماد و اطمينانى نمىباشيد
(تا راز مرا نگاه داشته فاش نكنيد).