120
(1120)- از سخنان آن حضرت عليه السّلام است (در جنگ صفّين بعد از وقعه ليلة الهرير
«شمّهاى از چگونگى آن در شرح خطبه سى و ششم بيان شد»
چون لشگر شام
شكست خورده آثار فتح و فيروزى را در لشگر عراق مشاهده نمودند، بر اثر مكر و حيله
عمرو ابن عاص دست از جنگ كشيده قرآنها بر سر نيزهها كرده حكومت حكمين را درخواست
نمودند، و بيشتر لشگر عراق در خواستشان را پذيرفتند، ولى امام عليه السّلام باين
امر راضى نبود آنان را از قبول اين درخواست نهى فرمود، آنها بسيار اصرار نموده
گفتند اگر در خواست ايشان را نپذيرى ترا مىكشيم چنانكه عثمان ابن عفّان را كشتيم،
پس حضرت بر اثر اصرار و گفتار زشتشان به حكميّت تن داد و لشگرش را به پذيرفتن آن
اجازه فرمود) مردى از اصحابش برخاسته گفت: ما را از حكومت (حكمين) نهى كردى پس از
آن امر نمودى، نفهميديم كدام يك از اين دو به هدايت و راهنمائى نزديكتر است؟ امام
عليه السّلام دست بروى دست زده فرمود:
(1) اين
(حيرت و سرگردانى) جزاى كسى است كه حزم و احتياط را از دست داده است (و گفتار مرا
پيروى نكرده بقبول حكميّت حكمين يعنى ابو موسى عمرو ابن عاص وادارم نمود)!! (2)
آگاه باشيد بخدا سوگند اگر آن زمان كه بشما امر كردم فريب نخورده به حكميّت تن
ندهيد وادار كرده بودم شما را به كارى كه ميل نداشتيد (جنگ با اهل شام) كه خداوند
در آن خير و نيكوئى قرار مىداد (فتح و فيروزى نصيب مىگرديد) پس اگر استقامت
داشتيد (پيروى مرا مىكرديد) شما را هدايت و راهنمائى مىكردم، و اگر كج بوديد شما
را راست مىنمودم، و اگر (از پيروى من) امتناع مىنموديد شما را مجبور مىساختم
(كشته يا زجر مىكردم تا دستور مرا انجام دهيد) هر آينه آن رويّه (براى من و شما)
استوارتر بود، و ليكن بكمك و همراهى كه؟ و ياورى خواستن از چه كسى (با نداشتن يار
و ياور و موافقت ننمودن شما چگونه مىتوانستم بصلاح و خير شما كه جنگ با اهل شام
بود امر نمايم)؟ (3) مىخواهم (بيمارى شكست خوردن و تسلّط دشمن را بر خود) به (كمك
و همراهى)