(31) پس (از آنكه شيطان فرمان الهىّ را مخالفت كرد و آدم را قبله
خويش قرار نداد و مانند فرشتگان او را تعظيم ننمود) خداوند متعال آدم را در مكانى
كه وسائل عيش و آزاديش فراهم بود جاى داد و جايگاه او را (از همه حوادث) ايمن
گردانيده (چنانكه در قرآن كريم س 2 ى 35 مىفرمايد:
وَ قُلْنا
يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ
شِئْتُما، وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ يعنى گفتيم
اى آدم تو و همسرت حوّا بهشت را جاى خود قرار دهيد و از نعمتهاى آن با خوشحالى
تمام هر چه خواهيد بخوريد و نزديك اين درخت نرويد كه اگر رفتيد از ستمكاران باشيد)
و از شيطان و دشمنى او ترسانيدش (چنانكه در قرآن كريم س 20 ى 117 مىفرمايد: فَقُلْنا
يا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ
الْجَنَّةِ فَتَشْقى يعنى گفتيم اى آدم اين ديو سركش با تو و همسرت دشمن است،
پس ملتفت باشيد كارى نكند شما را از بهشت بيرون نمايد كه به بدبختى افتيد) (32) پس
گول زد او را دشمنش (چنانكه در قرآن كريم س 20 ى 120 مىفرمايد:
فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ، قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ
الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى يعنى شيطان سخنان نا مربوط و بىفايده براى
آدم بيان كرد و گفت اى آدم آيا مىخواهى ترا به درخت جاويدى و ملك بىزوال
راهنمائى كنم، باين نوع سخنان آدم را فريب داد) براى حسدى كه بر او مىبرد از جهت
اينكه آن بزرگوار در سراى جاودانى بود، و با نيكوكاران آميزش داشت، پس (آدم بر اثر
وسوسه شيطان) يقين را از دست داده بشكّ و ترديد گراييد (با اينكه دستور داشت در
نخوردن از ميوه آن درخت گمان كرد سود در خوردن است) و تصميمى را كه داشت (بر
نخوردن از ميوه آن درخت) به سستى و كوتاهى (در اطاعت امر خداوند) تبديل نمود (و از
آن ميوه خود) و بجاى فرح و شادى بخوف و ترس مبتلى گرديد، و (چون ديد از شيطان فريب
خورده