قسمتى [دوم] از اين خطبه است (در امتياز دانا و بينا از نادان و
گمراه):
(5) دانا كسى
است كه قدر خود را بشناسد (طبق دستور خدا و رسول رفتار نمايد) و براى جهالت و
نادانى مرد همين بس كه خود را نشناسد (در راه ضلالت و گمراهى قدم نهد و از شيطان و
نفس امّاره پيروى كرده سرمايه خوشبختى خويش را به باد دهد) (6) و دشمن ترين مردان
نزد خدا بندهايست كه خداوند او را بخود وا گذارد (توفيق بدست آوردن سعادت را از
او سلب نمايد) بطوريكه (در امر دين و دنيا) از راه راست قدم بيرون نهاده بى راهنما
سير ميكند (در بيابان بى سر و ته نادانى حيران و سرگردان مانده نمىداند چه كند)
(7) اگر بسوى زراعت و كشف دنيا (آنچه سود دنيوىّ دارد) دعوت شود عمل ميكند، و اگر
بسوى زراعت و كشت آخرت (خدمت بخلق و عبادت خالق) خوانده شود كاهلى مىنمايد، مانند
آن ماند كه آنچه (در امر دنيا) ميكند بر او واجب است (براى اقدام بهر كار اگر چه
حرام باشد طورى آماده است كه گويا واجبى را بجا مىآورد و از عذاب ترك آن ترسناك
است) و آنچه (در امر آخرت) بتأخير مىاندازد از او ساقط (از اوامر و نواهى الهىّ
بطورى چشم مىپوشد كه گويا باو در اين باب دستورى نرسيده).