(امام عليه
السّلام چون حمد و ثناى الهىّ را بجا آورد و مخلوقاتش را وصف فرمود، و عظمت و
بزرگى و اوصاف كمال و جلالش را بيان كرده فهماند كه او را بچشم سر نمىتوان ديد،
بلكه بچشم دل آشكار و هويدا است، در صدد مناجات و راز و نياز با او بر آمده عرض
ميكند:) (56) بار خدايا تويى سزاوار وصف نيكو و لائق شمارش نعمتهاى بى پايان، اگر
به (لطف و كرم) تو آرزومنديم تو بهتر و برترى از آنكه آرزو مىكنيم، و اگر به
(رحمت و آمرزش) تو اميدواريم تو گراميتر و بزرگترى از آنكه اميد داريم (زيرا در
خانه تو هميشه گشوده و خوان نعمتت همواره گسترده و دست جود و بخشش تو بالاترين
دستها است) (57) بار خدايا تو مرا قدرت دادى در آنچه (فصاحت و بلاغت گفتار) كه غير
تو را بآن مدح نگفته بجز تو بآن بر كسى ثناء گو نمىباشم، و بآن بمواضع حرمان و
نوميدى و جاهاى شكّ و بد گمانى (پيش مخلوق) رو نمىآورم (زيرا آنان خودشان بيچاره
و نيازمندند) و از مدحهاى آدميان و درود بر آفريده شدهها كه (بنعمت تو) پرورده
شدهاند زبانم را نگاهداشتى. (58) بار خدايا هر درود گويندهاى را بر ستوده شده
توقّع اجر و مزدى است و من بتو اميدوارم كه دليل و راهنمائى بر توشههاى رحمت و
گنجهاى مغفرت (بزرگترين پاداشى كه عطاء مىفرمايى) (59) بار خدايا اينجا (كه من
بتعظيم و توحيد مشغولم) جاى كسى است كه تو را يكتا دانسته بيگانگى كه خاصّ تو است
و براى اين سپاسگزاريها و ثناءها كسيرا غير از تو مستحقّ و سزاوار نديده (پس هر كس
لياقت پا نهادن بر منبر نداشته و هر سخنى را بالاى آن نمىتوان گفت) (60) و فقر و
نيازمندى من بسوى تو است كه بد بختى آنرا (هيچ چيز) جبران و تلافى نمىكند مگر فضل
و احسان تو، و سختى آنرا بر طرف نمىگرداند مگر جود و بخشش تو، پس در اين مقام (كه
بذكر تو مشغوليم) رضاء و خوشنودى خود را بما ارزانى فرموده دستهاى ما را بسوى غير خود
دراز مفرما، زيرا تو قادر و توانا هستى بر هر چه كه خواهى (در اينجا به جدّم امير
المؤمنين تأسّى جسته و آن حضرت را بدرگاه خداوند متعال وسيله قرار داده و از روى
تضرّع و زارى فرياد كرده مىگويم: خدايا خطاهاى من بسيار و گناهانم بيشمار است، و
تو غفور و رحيم و عزيز و كريم هستى، پس خطاهاى مرا ببخش، و گناهانم را بيامرز، و
ترجمه شرح اين كتاب شريف را ذخيره روز احتياج و نيازمنديم گردان، يا مَن لّا يرجى
إلّا هو).