صفّين چون عمرو در كارزار با امير المؤمنين مصادف شد و حضرت بر او
تاخت تا او را بقتل رساند، عمرو خود را از اسب به زير انداخته به پشت، روى زمين
خوابيد و در برابر آن بزرگوار پاهايش را بلند كرده عورتش را نمايان ساخت، حضرت چشم
پوشيده باز گرديد، و بسر ابن ابى ارطاة كه يكى از سر لشگرهاى معاويه بود در همان
وقعه صفّين شيوه عمرو را بكار برده از چنگال مرگ رهيد، بعد از آن جمله يمنح القوم
سبّته ضرب المثل شد براى كسيكه در حوادث و پيش آمدها بذلّت و خوارى تن دهد). (4)
بدانيد بخدا سوگند ياد مرگ مرا از شوخى و بازى باز مىدارد، و فراموشى از آخرت
عمرو را از گفتار حقّ مانع مىگردد، (5) او با معاويه بيعت ننمود مگر بشرط آنكه
عطيّه و بخششى باو بدهد، و براى دست از دين برداشتن (مخالفت با امام زمان خود
نمودن) رشوه كمى (حكومت چند روزه مصر را) باو ببخشد. (1)
(1085)
84 (1084)-
از خطبههاى آن حضرت عليه السّلام است (در توحيد و ذكر بعضى از صفات حقّ تعالى):
[قسمت أول
خطبه]
گواهى مىدهم
معبودى بسزا نيست جز خدا، يگانهايست كه شريك ندارد، اوّل است كه پيش از او چيزى
نبوده (ازلى و مبدا هر موجودى است) و آخر است كه براى او حدّ و انتهائى نيست (ابدى
و منتهى اليه همه موجودات است) (2) وهمها به هيچ يك از صفات او نمىرسند (درك
نمىكنند، زيرا او را صفت زائده بر ذات نيست تا وهم آنرا دريافته وصف نمايد) و
دلها (عقلها) او را به كيفيّت و چگونگى تصديق نمىنمايند (زيرا او را كيفيّتى نيست
تا عقل آنرا بيان