و بهرهاى كه از دنيا بردند و از طول مدّت و فراخى كه قبل از گلوگير
شدن ريسمان مرگ بآنها نصيب شده بود، پيش از رسيدن به آرزوها مرگ آنها را شتابان
دريافت و ميان آنان و آرزوها (شان را) جدائى انداخت، و در هنگام تندرستى توشهاى
(براى آخرت) تهيه نكردند، و در اوّل زمان (جوانى و توانائى) عبرت نگرفتند (و زندگى
خود را بيهوده بسر بردند) (21) آيا كسيكه در عنفوان جوانى و توانائى است انتظار
مىبرد غير پيرى و خميدگى را؟ و آيا كسيكه تندرست است غير بيماريهاى گوناگون را
چشم براه است؟ و آيا كسيكه باقى و برقرار است جز فناء و نيستى را منتظر است؟
(خوشبخت
كسيكه تا توانا و تندرست است فرصت را غنيمت شمرده در كار بشتابد) (22) با اينكه
نزديك است دورى و جدائى (از دنيا) و انتقال و كوچ كردن (بآخرت) و لرزيدن از اضطراب
و نگرانى درد مصيبت و سختى (جان كندن) و آب دهان فرو دادن از بسيارى غمّ و اندوه و
چشم به اطراف داشتن براى درخواست فرياد رسى و يارى جستن از خدمتگزاران (يا فرزند
زادگان) و خويشان و دوستان و همسران، (23) پس آيا خويشان (سختيهاى مرگ را) دفع
ميكنند؟ و آيا شيون آنها سودى دارد؟ در حالتى كه در گورستان به گرو داده شده و در
خوابگاه تنگ (قبر) تنها مانده است، (24)، گزندهها (مار و كژ دم و كرم و ديگر
حيوانات) پوست تنش را پاره پاره كردند و سختيها تازگى او را پوسانيد و از بين برد،
و بادهاى سخت آثارش را محو كرد، و مصائب دوران نشانههاى او را نابود نمود (پس در
ميان قبر اثرى و در ميان مردم خبرى از او باقى نماند) و جسدها پس از طراوت و تازگى
تغيير يافت و استخوانها بعد از توانائى پوسيده شد، و جانها در گرو بارهاى گران
(گناه) بماند، و به اخبار غيب و ناديده (قبر و قيامت و حساب و بهشت و دوزخ كه در
باره آن حيران و سرگردان بودند) يقين حاصل نمودند (و در آن هنگام) زياد كردن كردار
نيكو را از ايشان نمىطلبند و از بدى خطاهاشان رضاء و خوشنودى بدست نمىآورند
(زيرا دنيا جاى عمل است و آخرت دار جزاء، پس آنجا نمىگويند به كردار نيك بيفزا تا
از تقصير تو در گذريم و يا چون بسبب معصيت و نافرمانى از تو رنجيدهايم ما را
خوشنود نما) (25) آيا شما پسران اين مردم و پدران و برادران و خويشان ايشان نيستيد
كه از رويّه ايشان پيروى كرده بر مركب آنان سوار شده در راهى كه رفتهاند قدم
مىنهيد؟ (26) پس دلها سخت است براى بدست آوردن نصيب و بهره خود و غافلست از هدايت
و رستگارى،