(20) و
(هنگاميكه شروع كردم به نوشتن) ديدم سخن آن حضرت (عليه السّلام) دائر است بر سه
قطب و سه اصل:
اوّل خطبهها
و اوامر (كه مردم را بآنها هدايت و راهنمائى نموده) دوّم نامههاى بزرگ و كوچك (كه
به نمايندگان و رسولان خود و غير ايشان نوشته، يا جوابهايى است كه براى آنان
فرستاده) سوم حكمتها و موعظهها است (كه مردم را بآنها از خواب غفلت بيدار كرده و
حقّ را ثابت نموده) (21) پس بتوفيق خداى تعالى تصميم گرفتم شروع به انتخاب نمودن
خطبههاى نيكو و پس از آن نامههاى زيبا و آنگاه حكمتها و آداب پسنديده را در (22)
حالتى كه براى هر بخشى از آنچه ذكر شد بابى قرار دادم، و ورقهاى سفيدى در آن زياد
نمودم تا آنكه اگر مطلبى فعلا بدست نيامده باشد و در آتيه پيدا شود در آن ذكر
گردد، (23) و اگر پيش آيد سخنى از آن حضرت كه آنرا در ميان گفتگو يا در جواب سؤالى
يا بغرض ديگرى آورده كه غير مقاصدى است كه ياد آورى نمودم و قاعده براى آنها مقرّر
ساختم (و آنها را در سه باب قرار دادم، پس) آن سخن را در بابى كه مناسبتر و شباهتش
بآن بيشتر است نوشتم، (24) و (بنا بر اين) در آنچه اختيار ميكنم از سخنان امير المؤمنين
بسا فصلهايى آمده كه مرتّب نيست، و سخنان نيكوئى نوشته شده كه انتظام ندارد، زيرا
(مقصود من آنست كه) بياورم نكتهها و سخنان درخشنده را و قصد ندارم پيوستگى و نظم
ميان آنها را (تنها منظور من در اين كتاب جمع آورى كلمات بليغه حضرت امير المؤمنين
است با رعايت الأبلغ فالأبلغ و اين براى آن است كه آن بزرگوار را كلام غير بليغ
نيست).