(زيرا علم او عين ذاتست و علم غير او زائد بر ذات و نيازمند به
آموختن از غير تا منتهى گردد بعلم حقّ تعالى، پس عالم مطلق او است و بس) و هر قادر
و توانائى غير او (در بعض امور) توانا است و (در بعض ديگر) ناتوان (و اين دليل بر
امكان است، پس قادر حقيقى او است كه قدرت عين ذات او و مبدأ قدرت و هر قادر و
توانائى است) (3) و هر شنوندهاى غير او را آوازهاى بسيار بلند كر مىگرداند و
آوازهاى آهسته و دور را نمىشنود (زيرا شنوايى غير او بتوسّط قوّه سامعه جسميّه
است و آن قوّه داراى شرايطى است كه اگر آن شرائط موجود نباشد صدايى نشنود، مثلا
بسيار آهسته و دور و يا بسيار بلند نباشد كه باعث اختلال آن قوّه گردد و مانع
شنوايى باشد، و ليكن چون شنوايى خداوند متعال بذاته و بدون آلت است، لذا همه
صداها: آهسته و بلند و دور و نزديك پيش او يكسان و آشكار و نمايان است، پس سميع
مطلق و شنواى حقيقى او است) و هر بينائى غير او از (ديدن) رنگهاى پنهان (مانند
رنگها در تاريكى) و از (ديدن) اجسام لطيفه (مانند ذرّهها) نابينا است (زيرا
بينائى هر كس بتوسّط قوّه باصره جسميّه است كه آن قوّه داراى شرايطى است، و ليكن
خداى تعالى بكنه ذات و بدون آلت بينا است، پس همه اشياء: آشكار و نهان پيش او
يكسان است) و غير او هر آشكارى پنهان نيست و هر پنهانى آشكار نيست (پس او هم آشكار
و هم پنهان است:
آشكار است از
جهة اينكه از روى آثار و علامات بر هيچكس پنهان نيست، و پنهان است از جهة اينكه
محال است و نمىشود كنه ذاتش را درك نمود، او است خداوندى كه) (4) مخلوقاتش را نه
براى تقويت سلطنت و پادشاهى آفريده و نه براى ترس از پيشآمدهاى روزگار (كه مبادا
روزى محتاج شود) و نه براى يارى خواستن (بر دفع) همتائى كه با او نزاع كند، و نه
براى جلوگيرى از غلبه و فخر و مباهات شريك و ضدّ، بلكه (آفريدگان) مخلوقاتى هستند
پرورده شده (به نعمتهاى او) و بندگانى ذليل و خوار (در مقابل حكم و مشيّت او) (5)
در چيزها حلول نكرده تا گفته شود در آنها است (زيرا حلول در شىء مستلزم جسميّت و
امكان است) و از هيچ چيز دور نگشته تا گفته شود از آنها جدا است (زيرا به همه
اشياء احاطه دارد) (6) آفريدن آفريدگان و تدبير و اصلاح حال آن او را خسته و
وامانده نگردانيد، و در آفريدن اشياء ناتوان نگرديده، و در آنچه حكم نموده و مقدّر
فرموده شبههاى بر او دست نداده، (7) بلكه حكم او حكمى است استوار و علمش پايدار و
امرش ثابت و برقرار، (8) و بندگان او با وجود عقوبتها و خشمهاى او باو اميدوارند
(زيرا ملجأ و پناهى جز او ندارند) و با وجود نعمتها و بخششهايش از او هراسانند (كه
مبادا كارى كنند كه بعذاب گرفتار شوند).