(15) پس من
هم درخواست دوستان و برادران را اجابت كرده بتأليف اين كتاب شروع نمودم در حالتى
كه يقين داشتم در تأليف آن نفع بزرگ و سود بسيار است، و نام آن منتشر خواهد شد، و
اجر و مزدش ذخيره گرديده (نزد خداى تعالى براى روز جزاء) (16) و قصد كردم بزرگى
قدر و منزلت امير المؤمنين (عليه السّلام) را در اين فضيلت (فصاحت و بلاغت) بيان
كنم (با اينكه اين فضيلت او را) علاوه (بود) بر محاسن كثيره و فضائل بسيار، (17) و
(خواستم بيان كنم) آن حضرت عليه السّلام) و يگانه كسى است كه بمنتهى درجه بلاغت و
فصاحت رسيد و از همه گذشتگان و پيشينيان گذشت آن كسانى كه نقل ميشود از آنان از
فضيلت بلاغت اندكى (در بسيار) و خردهاى (در خروار، يعنى سخن بليغى كه از غير امير
المؤمنين نقل ميشود در ميان سخنان غير بليغ كمياب است) (18) و امّا سخن آن حضرت
دريايى است بى پايان كه برابرى نمىكند با آن هيچ سخنورى، و مجمع فضايلى است كه
همرديفى براى آن نيست، (19) و براى افتخار به آن حضرت و منتهى شدن نسب خود بآن
بزرگوار مثل آوردن بشعر و گفته فرزدق شاعر را سزاوار دانستم (فرزدق افتخار نمود بر
جرير به بزرگوارى پدران خود، و بزرگى هر يك از آنان را در اشعارش شرح داد تا آنجا
كه گفت):