47 (1047)-
از سخنان آن حضرت عليه السّلام است در باره كوفه (و از ويران شدن آن و ظلم و جور
ستمكاران كه بعد از آن بزرگوار بر اهل آن وارد ساختند خبر مىدهد):
(1) اى كوفه
گويا ترا مىبينم كه (بر اثر آمد و رفت لشگرهاى گوناگون و پيش آمد هرج و مرج)
كشيده مىشوى مانند چرم عكاظىّ (كه در وقت دبّاغى كش و واكش و مالش آن بسيار است،
و عكاظ اسم بازارى بوده در بيابانى ميان نخله و طائف، و عرب پيش از اسلام هر سال
يك ماه در آنجا گرد آمده اشعار خوانده در حسب و نسب بر يكديگر فخر و مباهات
مىنمودند، و بيشتر متاعى كه در آنجا خريد و فروش مىشده چرم بوده، لذا
مىفرمايد:) و از پيش آمد حادثهها (ظلم و جور ستمكاران مانند چرم در وقت دبّاغى)
پايمال مىشوى، و جنبشها (انواع مصيبت و بلاء) بر تو وارد ميشود، (2) و من مىدانم
هيچ ستمگرى بر تو اراده ظلم و جور نكند مگر آنكه خداوند او را به بلائى مبتلى يا
كشندهاى را بر او مسلّط گرداند (اين خبر از جمله اخبار بغيب آن حضرتست، چنانكه در
تواريخ وقائع كوفه و پيش آمدها بر ستمكاران آن شرح داده شده است).