است و هیچ بعید نیست همه اینها پیرایههایی باشند که روی عللی به آنها بسته شدهاند. زیرا عظمت قرآن و بلاغت فوق العاده آن، به حدی است که کسی به خود جرأت نمیدهد که به فکر مقابله با آن بیفتد و هر عربی به حکم فطرت پاک و خدادادی خود میدانست که این سبک و گیرایی بیان و عظمت معانی و استواری جملههای آن، از حدود و توانایی بشر بیرون است. پس از درگذشت پیامبر، معارضه با مرتدان عرب، نخستین برنامه خلافت اسلامی بود، به همین دلیل، منطقه نفوذ مسیلمه، با سربازان اسلام در محاصره قرار گرفت. هنگامی که دایره محاصره تنگ گردید و شکست این مدعی دروغگو روشن شد، برخی از یاران سادهلوح وی به او گفتند، نصر و کمک غیبی که ما را به آن امیدوار میساختی چه شد؟ مسیلمه در پاسخ وی گفت: «أمّا الدین فلا دین، قاتلوا عن أحسابکم؛ از آیین و کمک غیبی خبری نیست و یک وعده دروغی بود که من به شما میدادم، ولی بر شماست از کرامت و شرافت خود دفاع کنید.» ولی دفاع از حسب و کرامت، اثری نبخشید. او و گروهی از یارانش، در محوطه باغی کشته شدند و بساط نبوت دروغین او برچیده شد. همین جمله کوتاه حاکی است که او یک مرد فصیح و بلیغی بوده است و هرگز گوینده آن جملههای خنک و بیروح نیست که در تاریخ به عنوان مقابله با قرآن به او بسته شده است.
اندیشه درباره رومیان
با اینکه ظهور چنین مدعیان دروغ گویی در نقاط مختلف عربستان، خطری برای اتحاد مذهبی عربستان بود، با این حال، پیامبر بیشتر درباره رومیان- که شامات و فلسطین جزو مستعمرههای آنها بود- میاندیشید، زیرا میدانست که فرمانداران لایق و شایسته «یمامه» و «یمن» از عهده معارضه با مدعیان نبوت به خوبی برمیآیند.