«ضرار» خواند که برای دستهبندیهای سیاسی و ایجاد تفرقه در میان مسلمانان ساخته شده بود. [1] پیامبر دستور داد که ساختمان مسجد «ضرار» را با خاک یکسان کنند و تیرهای آنجا را بسوزانند و برای مدتی مرکز زباله باشد. [2] ویران کردن مسجد «ضرار» ضربه شکنندهای بود که بر فرق حزب نفاق وارد شد. از آن به بعد، رشته حزب از هم گسست و یگانه حامی آنان «عبد اللّه بن ابی» دو ماه پس از جنگ تبوک درگذشت. تبوک، آخرین غزوه اسلامی بود که پیامبر در آن شرکت داشت. وی، پس از آن در هیچ نبردی شرکت نکرد.
هیئت نمایندگی ثقیف در مدینه
غزوه تبوک، با مصایب و مشکلات زیادی به پایان رسید و مجاهدان اسلام با تن خسته به مدینه بازگشتند. سربازان در طول راه به دشمنی برنخوردند و غنیمتی به چنگ نیاوردند. از این نظر، گروهی سادهدل این لشکرکشی را بیهوده خواندند، ولی آنان از نتایج نامرئی آن آگاه نبودند، چیزی نگذشت که نتایج آن روشن گردید و سرسختترین تیرههای عرب- که به هیچ قیمت حاضر نبودند از در اطاعت وارد شوند و اسلام بیاورند- نمایندگانی خدمت پیامبر فرستاده، آمادگی خود را برای پذیرفتن اسلام اعلام کردند و نیز دربهای دژهای نیرومند خود را به روی مسلمانان گشودند تا بتهای آنان را بشکنند و پرچم توحید را بر جایگاه آنها نصب کنند. اصولا گروه سطحی و نزدیک بین، همواره به نتایج مرئی و به اصطلاح «مشت پر کن» اهمیت میدهند؛ مثلا اگر سربازان اسلام در طی این مسافت با دشمنی رو به رو میشدند و او را از سر راه برداشته، اموال او را ضبط میکردند، میگفتند که
[1]. درباره مسجد ضرار آیاتی نازل گردید: توبه (9) آیههای 107- 110. [2]. سیره ابن هشام، ج 2، ص 530 و بحار الانوار، ج 20، ص 253.