سپاه اسلام در طی طریق مدینه و تبوک، با سختیهای زیادی رو به رو شدند؛ به همین جهت نام این سپاه را «جیش العسر» گفتهاند. ایمان و علاقه آنان، تمام این مشکلات را آسان کرده بود و آنها با آغوش باز از مصایب استقبال میکردند. وقتی سپاه اسلام به سرزمین «ثمودیان» رسیدند، بر اثر وزیدن بادهای داغ و سوزان، پیامبر صورت خود را با پارچهای پوشانید و از کنار خانههای آنان به سرعت عبور کرد و به یاران خود گفت: درباره سرانجام زندگی اقوام ثمود که بر اثر سرکشی و نافرمانی گرفتار قهر الهی گردیدند، بیندیشید و بدانید هیچ فرد با ایمان نباید مطمئن شود که سرانجام زندگی او مانند قوم ثمود نخواهد بود. سکوت مرگبار این سرزمین، خانههای ویرانی که در خاموشی عمیقی فرورفتهاند، برای اقوام دیگر درس عبرت و پند و اندرز است. سپس دستور داد که سربازان اسلام از آب این سرزمین ننوشند و از آن غذا و نانی درست نکنند، حتی وضو هم نگیرند و اگر احیانا از آب آنجا غذایی پخته و یا آردی خمیر کردهاند همه را به چارپایان بدهند. ارتش اسلام، پس از دریافت این دستورها به رهبری پیشوای بزرگ خود، به راهپیمایی خویش ادامه داد. پاسی از شب گذشته بود که بر سر چاهی رسیدند که ناقه صالح از آن آب مینوشید. پیامبر دستور داد همگی فرود آیند و به استراحت بپردازند.
دستورهای احتیاطی
پیامبر از بادهای مسموم و تند و طوفانهای شدید آن سرزمین که گاهی انسان و شتر را در میان میگرفت و زیر تودههای ریگ و خاک مدفون میساخت، کاملا آگاه بود. از این رو، دستور داد که زانوهای شتران را ببندند و هیچ کس نیمه شب، تنها از استراحتگاه خود بیرون نرود. تجربه نشان داد که دستورهای احتیاطی آن حضرت