مسلمانان بیش از حد بیمناک بود. روم آن روز، تنها حریف زورمند ایران بود و عظیمترین نیروی نظامی را در اختیار داشت و از پیروزیهایی که در نبرد با ایران به دست آورده بود بسیار مغرور بود. ارتش روم، مرکب از چهل هزار سواره نظام و پیاده نظام، مجهز به آخرین نمونه از سلاح زمان، در نوار مرزی شام مستقر گردیدند و قبایل مرزنشین مانند قبیلههای: «لخم»، «عامله»، «غسان» و «جذام» به آنان پیوسته و پیشرزمان سپاه تا «بلقاء» پیش روی کردند. [1] کاروانهایی که در مسیر حجاز و شام به بازرگانی میپرداختند، استقرار گروهی از سربازان روم در نوار مرزی شام را به گوش پیامبر رساندند. پیامبر چارهای جز این ندید که با لشکری عظیم پاسخ تجاوزکاران را بدهد و آیینی را که به قیمت خون عزیزان اسلام و فداکاریهای شخص وی استقرار یافته و میرود که در سراسر جهان انتشار یابد؛ از ضربههای غافلگیرانه دشمن حفظ کند. این خبر ناگوار، موقعی رسید که مردم مدینه و اطراف آن، هنوز محصول خود را جمع نکرده بودند. خرماها در حال رسیدن بود نوعی قحطی بر مدینه و اطراف آن سایه افکنده بود، ولی برای مردان خدا، زندگی معنوی و حفظ اهداف عالی و جهاد در راه خدا بر همه چیز مقدم است.
گردآوری رزمندگان و تأمین هزینه جنگ
پیامبر از استعداد دشمن و ورزیدگی آنان، به طور اجمال آگاه بود. از این رو مطمئن بود که پیروزی در این جنگ علاوه بر سرمایه معنوی (ایمان به خدا و جنگ برای رضای خدا) به نیروی عظیمی نیازمند است. او برای همین منظور، افرادی را به