- به من گزارش دادند که رسول خدا مرا تهدید کرده، در حالی که عفو و گذشت از پیامبر مطلوب و مورد آرزو است. همو میگوید: إنّ الرسول لنور یستضاء بهمهنّد من سیوف اللّه مسلول - پیامبر مشعل فروزانی است که در پرتو آن، جهانیان به راه راست هدایت میشوند وی از شمشیرهای برهنه الهی است که همه جا با پیروزی کامل توأم است. [1] غم و شادی با هم آمیخته میگردد
در اواخر سال هشتم هجرت، پیامبر اکرم بزرگترین دختر خود، زینب را از دست داد. وی پیش از بعثت با پسر خاله خود، «ابو العاص» ازدواج کرده بود و پس از بعثت بلافاصله به رسالت پدر خود ایمان آورد، ولی شوهرش بر آیین شرک باقی ماند و در نبرد بدر بر ضد اسلام شرکت کرد و اسیر شد. پیامبر او را آزاد ساخت، لذا شرط کرد که دخترش را به مدینه روانه کند. او نیز به عهد خود وفا کرد و دختر پیامبر را روانه مدینه ساخت. امّا سران قریش کسی را مأمور کردند که او را از نیمه راه برگرداند. مأمور در وسط راه، خود را به کجاوه زینب رسانید و نیزه خود را بر کجاوه او فرو برد. دختر بیپناه پیامبر، از کثرت وحشت حمل خود را در نیمه راه ساقط کرد، ولی از اراده خود دایر بر رفتن به مدینه برنگشت و با بدنی رنجور و بیمار وارد مدینه شد و باقیمانده عمر را در مدینه با رنج و بیماری گذراند و در اواخر سال هشتم هجرت درگذشت. این غم، با شادی دیگری توأم گردید، زیرا پیامبر در اواخر همان سال از «ماریه»
[1]. میگویند کعب به جای «إنّ الرسول لنور» لفظ «إنّ الرسول لسیف» گفته بود. و پیامبر خدا، آن را به صورت یاد شده تغییر داد. ناسخ التواریخ، ج 2، جزء سوم. وقتی از خواندن قصیده فارغ گردید، رسول گرامی به او خلعت بخشید. بعدها معاویه خواست آن را به ده هزار دینار خریداری کند. او از فروختن ابا ورزید، آنگاه که درگذشت از ورثه او به بیست هزار دینار خرید و آن همان «لباس رسمی» خلفاء اموی و عباسی بود که گاهی بر دوش میافکندند.