فرمانده قوای دشمن تصمیم گرفت، کمی افراد و ضعف روحیه سربازان خود را از طریق اعمال نیرنگ نظامی و به کار بستن اصل «غافلگیری» جبران کند و با یک حمله ناگهانی ارتش اسلام را دچار هرج و مرج سازد، تا نظم واحدها به هم خورد و تدبیر فرماندهی متزلزل گردد. او برای این منظور، در انتهای درهای که گذرگاهی به طرف منطقه «حنین» بود، فرود آمد و دستور داد که تمام سربازان در پشت سنگها و شکاف کوهها و در نقاط مرتفع این دره، مخفی شوند. وقتی ارتش اسلام وارد این دره عمیق و طولانی شدند؛ همگی از مخفیگاه خود بیرون آیند و واحدهای اسلام را زیر رگبار تیر و سنگ قرار دهند و سپس گروه خاصی به ترتیب از کوه فرود آیند و مسلمانان را در پناه تیراندازان از دم تیغ بگذرانند.
تجهیزات مسلمانان
پیامبر از قدرت و لجوجی دشمن آگاه بود. پیش از آنکه از «مکه» حرکت کند، «صفوان بن امیه» را خواست و یکصد زره از وی به عنوان عاریه مضمونه گرفت و شخصا دو زره بر تن کرده و کلاهخودی بر سر نهاد و بر استر سفیدی- که به صورت پیشکش به وی داده بودند- سوار شد و در پشتسر ارتش اسلام حرکت کرد. ارتش اسلام شب را در دهانه درّه استراحت کرد. هنوز هوا کاملا روشن نشده بود که تیره «بنی سلیم» به فرماندهی «خالد بن ولید» وارد گذرگاه «حنین» شد. قسمت اعظم ارتش اسلام در داخل دره بود که ناگهان، صدای پرتاب تیرها و فریاد مردان جنگجو- که در پشت سنگها کمین کرده بودند- هراس و وحشت عجیبی در دل مسلمانان پدید آورد و تیر بسان رگبار بر سر و صورت آنها بارید و گروهی در پناه همین تیراندازان به سربازان اسلام حمله بردند. حمله غافلگیرانه دشمن، مسلمانان را سراسیمه و وحشتزده کرد. آنان، بیاختیار پا به فرار گذاشته و خود بیش از دشمن به بینظمی و به هم زدن صفوف کمک کردند.