شمرد. وی از ترس مجازات تصمیم گرفت که از طریق دریا از حجاز خارج شود، به خصوص که اطلاع یافته بود که او نیز جزء همان لیست ده نفری است. «عمیر بن وهب» از محضر پیامبر درخواست کرد که از تقصیر او درگذرد. پیامبر شفاعت او را نیز پذیرفت و عمامه خود را که با آن وارد مکه شده بود، به نشانه امان به وی داد. او با آن نشانه وارد جده شد و صفوان را همراه خود به مکه آورد. وقتی چشم پیامبر به بزرگترین جانیان زمان افتاد با کمال بزرگواری گفت: جان و مال تو محترم است، ولی خوب است که به آیین اسلام مشرف شوی. وی دو ماه مهلت خواست که در خصوص آیین اسلام فکر کند. پیامبر فرمود: من به جای دو ماه چهار ماه به تو مهلت میدهم که با کمال بصیرت، این آیین را انتخاب کنی. هنوز چهار ماه نگذشته بود که وی اسلام آورد. [1] بررسی اجمالی این رویداد، از یک حقیقت قطعی اسلام- که خاورشناسان مغرض سرسختانه با آن مخالفت میکنند- پرده برمیدارد. سران شرک در اختیار آیین اسلام کمال آزادی داشتند و نه تنها اجبار و ارعابی در کار نبوده بلکه سعی میشده که پذیرفتن یکتا آیین آسمانی از طریق تدبر و بررسی صحیح صورت بگیرد. در اینجا پیش از بیان حوادث چشمگیر و آموزنده فتح مکه به دو حادثه جالب اشاره میکنیم:
زنان مکه با پیامبر بیعت میکنند
پس از بیعت «عقبه» [2] پیامبر برای اولین بار به طور رسمی از زنان برای انجام وظایف زیر بیعت گرفت: 1. برای خدا شریک قرار ندهند؛ 2. خیانت نکنند؛ 3. گرد فحشا نگردند؛
[1]. سیره ابن هشام، ج 2، ص 417. [2]. در بیعت «عقبه»، که قبل از هجرت انجام گرفته بود؛ در میان هفتاد و اندی که با پیامبر بیعت نمودند سه زن بودند.