بزرگ خود میدانند و نخوت عربیت بسان یک بیماری فراگیر، در عروق و اعماق دلهای آنان جای گرفته است. او برای معالجه این درد و برانداختن این کاخ موهوم فضیلت رو به مردم کرد و گفت: ألا أنّ العربیّة لیست ب «أب» والد و لکنّها لسان ناطق، فمن قصر عمله لم یبلغ به حسبه؛ مردم! عرب بودن جزء ذات شما نیست، بلکه آن تنها زبانی گویا است و هر کس در انجام وظیفه خود کوتاهی کند، افتخارهای پدری او را به جایی نمیرساند و کمبود کار او را جبران نمیکند. آیا بیانی شیواتر و رساتر از این میتوان یافت؟
3. برای همه انسانها
منادی حقیقی آزادی، برای تحکیم تساوی انسانها و جامعهها فرمود: إنّ الناس من عهد آدم إلی یومنا هذا مثل أسنان المشط، لا فضل للعربیّ علی العجمی و لا للأحمر علی الأسود إلّا بالتّقوی؛ همه مردم در روزگار گذشته و حال، مانند دانههای شانه مساوی و برابرند و عرب بر عجم و سرخ بر سیاه برتری ندارند. ملاک فضیلت تقوا و پرهیزگاری است. او با این بیان همه گونه امتیازهای ناروا و تضییقات بیحد و حساب را از میان ملتهای جهان برداشت و کاری را که اعلامیه حقوق بشر و یا «منشور آزادی» و برابری بشر با آن همه سر و صدا انجام نداده است، او در آن روزگار پیشین انجام داد.
4. جنگهای صدساله و کینههای دیرینه
ملتهای عرب بر اثر جنگهای داخلی و خونریزیهای متوالی به صورت ملت پرکینهای درآمده بودند و پیوسته در وقت و بیوقت آتش جنگ در میان آنها شعلهور میشد. پیامبر پس از تسلط کامل بر شبه جزیره عرب، با چنین مشکلی روبهرو بود. وی برای حفظ و آرامش منطقه اسلام، لازم بود هرچه زودتر این درد را درمان کند. او