حقایق از جهان وحی را با جاسوسی و خبر چنین زورگویان جهان یکسان میدانست و هر دو را به هم آمیخته بود. اطلاع پیامبر از مسائل غیبی مطلبی است- که از حدود عادی بیرون است- و آگاهی سیاستمداران از اوضاع پنهانی مطلب دیگری است که با استخدام گروهی صورت میگیرد. پیامبر نماز ظهر را گزارد. سپس «عثمان بن طلحه» را خواست و کلید کعبه را به او پس داد و فرمود: این مقام مربوط به خانواده شما است و در آن محفوظ خواهد ماند؛ و از پیامبر جز این، چیز دیگری انتظار نمیرفت، پیامبری که از خداوند دستور میگیرد که به مردم ابلاغ کند: إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها [1]؛ خداوند فرمان میدهد که امانات مردم را به خود آنها برگردانید. چنین پیامبری قطعا باید در بازگردانیدن چنین امانت بزرگی پیش قدم باشد. او هرگز در پرتو زور و قدرت نظامی، حقوق مردم را پایمال نمیکند و صریحا به مردم میگوید: کلیدداری از حقوق مسلّم «ابن طلحه» است و دیگری را در آن حقی نیست. در ضمن پیامبر تمام مناصب کعبه را الغا کرد، جز آنکه به حال مردم مفید و سودمند بود مانند: کلیدداری، پردهداری، یعنی پوشش کعبه با پرده و سقایت زائران خانه خدا.
پیامبر با خویشاوندان خود سخن میگوید
برای اینکه نزدیکان پیامبر آگاه شوند که پیوند خویشاوندی آنها با پیامبر نه تنها باری از دوش آنان برنداشته، بلکه تکلیفشان را سنگینتر کرده است؛ خطبهای ایراد کرد تا آنان بدانند که خویشاوندی آنها با رسول گرامی سبب نخواهد بود که قوانین