بلال پیام پیامبر را به کلیددار رسانید، ولی مادر او فرزندش را از دادن کلید به پیامبر بازداشت و گفت: کلیدداری کعبه از افتخارات خانوادگی ما است و این افتخار را نباید از دست بدهیم. عثمان دست مادر را گرفت و به اطاق خصوصی خود برد و گفت: اگر با کمال میل و اختیار خود ندهیم، یقین کن به زور و جبر از ما میگیرند. [1] کلیددار، قفل کعبه را باز کرد. پیامبر وارد خانه خدا گردید و به دنبالش «اسامة بن زید»، بلال و خود کلیددار وارد شدند و به دستور پیامبر درب کعبه را بستند. خالد بن ولید، در برابر در کعبه ایستاده و مردم را از ازدحام به جانب درب بازمیداشت. دیوار داخلی کعبه مملو از صور و اشباح پیامبران بود. به دستور پیامبر، دیوارهای کعبه را با آب زمزم شستوشو دادند و عکسهایی که بر دیوار کعبه بود پاک کردند و از بین بردند.
علی بر دوش پیامبر
محدثان و مورّخان میگویند: قسمتی از بتهای منصوب بر داخل کعبه و یا بیرون آن را علی علیه السّلام سرنگون کرد. پیامبر به علی فرمود: علی! بنشین تا من بر دوش تو قرار گیرم و بتها را سرنگون کنم. علی در کنار دیوار کعبه، پیامبر را بر دوش گرفت، ولی احساس سنگینی و ضعف کرد پیامبر از وضع علی آگاه شد، دستور داد که علی بر دوش او قرار گیرد. علی بر دوش پیامبر قرار گرفت و بت بزرگ قریش را که از مس بود، بر زمین افکند، آنگاه به انداختن دیگر بتها پرداخت. [2] «ابن العرندس» شاعر سخنور «حلّه» که از شاعران قرن نهم اسلامی است؛ در قصیده خود درباره این فضیلت چنین میگوید: و صعود غارب أحمد فضل لهدون القرابة و الصحابة أفضلا
[1]. واقدی، المغازی، ج 2، ص 833. [2]. مدارک این فضیلت تاریخی، در کتاب الغدیر، ج 7، ص 10- 13، وارد شده است.