برابر ارتش منظم محمد بیفایده است. بروید اسلحه را بر زمین بگذارید و در خانههای خود بنشینید و درها را ببندید و یا به مسجد و محیط کعبه پناه ببرید؛ در این صورت جان شما از خطر محفوظ خواهد ماند. گفتار ابو سفیان در آنان اثر خاصی بخشید؛ به همین دلیل، گروهی به خانهها و دستهای دیگر به محیط مسجد پناهنده شدند. پیامبر از محلی به نام «اذاخر» برق شمشیر سربازان واحد خالد را- که در حال صعود و نزول بود- دید و از علت نبرد آگاه شد و فرمود: قضاء اللّه خیر؛ خواست خدا از همه چیز بهتر است. مرکب رسول خدا با حشمت و شکوه هرچه تمامتر، از بالاترین نقطه مکه (اذاخر) وارد شهر گردید و در «حجون» کنار قبر عم بزرگوار خود «ابو طالب» فرود آمد و خیمه مخصوصی برای حضرتش زده شد تا به استراحت بپردازد و هرچه اصرار ورزیدند که به خانه کسی وارد شود نپذیرفت.
شکستن بتها! شست و شوی کعبه
شهر مکه که سالیان درازی پایگاه شرک و بتپرستی بود، در برابر نیروهای چشمگیر توحید تسلیم شد و همه نقاط شهر به تصرف سربازان اسلام درآمد. پیامبر لحظهای چند، در خیمهای که در محلی به نام «حجون» زده بودند و مخصوص آن حضرت بود، استراحت کرد سپس در حالی که سوار شتر بود، برای زیارت و طواف خانه خدا رهسپار مسجد الحرام شد. لباس نظامی بر تن و کلاهخود بر سر داشت و مهاجران و انصار با هالهای از عظمت او را پوشانده بودند. زمام شتر وی در دست «محمد بن مسلمه» بود و در مسیر آن حضرت، صفوف منظمی از مسلمانان و مشرکان تشکیل یافته بود: گروهی از خشم و ترس بهت زده بودند، دستهای ابراز شادی میکردند. پیامبر روی مصالحی از شتر پیاده نشد، و با همان مرکب وارد مسجد الحرام گردید و در برابر «حجر الاسود» قرار گرفت و به جای