در نیمه راه، در سرزمین «جحفه» با پیامبر ملاقات کرد. وجود عباس در فتح مکه بسیار سودمند و به نفع طرفین تمام شد و اگر او نبود، شاید فتح مکه بدون مقاومت قریش صورت نمیگرفت. از این نظر، هیچ بعید نیست که حرکت او به دستور پیامبر بوده، تا در این بین نقش اصلاح طلبانه خود را ایفا کند.
گذشت در عین قدرت
سوابق درخشان زندگی پیامبر و روحیات و اخلاق پسندیده آن حضرت، راستگویی و درستکاری او در طول عمر، بر عموم فامیل و خویشاوندان وی روشن بود و همه بستگان پیامبر میدانستند که او در زندگی پرافتخار خود، گرد گناه نگردیده و قصد کوچکترین تجاوزی به کسی ننموده و خلافی بر زبان او جاری نشده است به همین دلیل، از نخستین روز دعوت عمومی، اکثریت قریب به اتفاق «بنی هاشم» ندای وی را لبیک گفته و پروانهوار گرد شمع وجودش جمع شدند. یکی از خاورشناسان منصف، [1] این مطلب را نشانه پاکی و صفای آن حضرت دانسته است و میگوید: هر فردی هرچه هم محتاط و محافظهکار باشد، نمیتواند خصوصیات زندگی خود را از فامیل و نزدیکان خود بپوشاند. اگر «محمد» دارای روحیات و کردار بدی بود، هرگز بر اقوام او پوشیده نمیماند و به این زودی به وی نمیگرویدند. تنها در میان بنی هاشم، چند نفر انگشت شمار بودند که از ایمان به وی سر برتافتند و پس از ابو لهب میتوان دو نفر از بستگان آن حضرت به نامهای «ابو سفیان بن الحارث بن عبد المطلب» و «عبد اللّه بن ابی امیّه» نام برد که از در مخاصمت و لجاجت وارد شده نه تنها به او ایمان نیاوردند، بلکه سد راه حق گشته و بیش از حد حضرتش