که در نوع خود بیسابقه بود. او دستور داد که در نیمه شب- که پرده سیاهی همه جا را فراگرفته بود- به نقل و انتقال آن هم با سر و صدا مشغول شوند. «میمنه» جای خود را به «میسره» و بالعکس بدهد و ستون مقدم به قلب لشکر و بالعکس انتقال یابد و این انتقال تا سپیدی صبح ادامه داشت. او دستور داد گروهی از مسلمانان نیمه شب به نقطه دور دست حرکت کنند و در طلیعه صبح با دادن شعار «لا اله الّا اللّه» به مسلمانان بپیوندند. تمام این نقشهها برای این بود که سپاه روم تصور کنند که نیروهای امدادی برای مسلمانان رسیده است. اتفاقا همین خیال سبب شد که آنان روز بعد، از حمله به مسلمانان خودداری کردند و با خود گفتند که این جمعیت بدون نیروی امدادی، با شهامت زاید الوصفی میجنگیدند، اکنون که به تعداد آنان افزوده شده است، باید صلابت و استقامت و دلیری آنان چند برابر گردد. در این جنگ، فرمانده رومیان به دست یکی از سربازان اسلام کشته شد. [1] سکوت و آرامش ارتش روم فرصتی بود که مسلمانان از راهی که آمده بودند بازگردند. بزرگترین پیروزی که مسلمانان به دست آوردند، این بود که یک جمعیت کم در برابر ارتش منظم و نیرومند یک روز و یا سه روز مقاومت کردند و سرانجام جان به سلامت بردند، تدبیر نظامی فرمانده جدید، از این نظر که تدبیر خردمندانهای بود و مسلمانان را از مرگ نجات داد و سالم به مدینه بازگردانید مورد تمجید و ستایش است. [2] سربازان اسلام به مدینه بازمیگردند
پیش از ورود سربازان اسلام به مدینه، گزارشهایی از وضع نبرد و عقبنشینی سربازان اسلام، به مدینه رسیده بود. از این رو، مسلمانان به استقبال سربازان اسلام شتافته و تا اردوگاه مدینه «جرف» از آنان استقبال کردند.
[1]. سیره ابن هشام، ج 2، ص 381، 388 و 389. [2]. واقدی، المغازی، ج 2، ص 763.