پیامبر بیش از زنان دیگر اشک میریخت. [1] کنانة بن ربیع به قتل میرسد
از موقعی که یهودیان «بنی النضیر» از مدینه رانده شدند و در خیبر سکنا گزیدند، صندوق تعاونی مشترکی برای امور همگانی و هزینههای جنگی و پرداخت خونبهای کسانی که به دست افراد قبیله «بنی النضیر» کشته میشدند تشکیل داده بودند. گزارشهای رسیده به پیامبر حاکی بود که این اموال در اختیار «کنانه» شوهر «صفیه» است. پیامبر «کنانه» را احضار کرد و خواستار تعیین جایگاه این صندوق گردید. او اصل مطلب را انکار کرد و گفت. هرگز از چنین امری آگاهی ندارم. دستور توقیف «کنانه» صادر و قرار شد، در این باره اطلاعات بیشتری به دست آورند. تحقیقات مأموران برای پیدا کردن جای این اموال آغاز شد. سرانجام یک نفر گفت: من فکر میکنم که جای این گنج فلان نقطه خاص (خرابه) باشد، زیرا من در ایام جنگ و پس از آن، شاهد رفت و آمد زیاد «کنانه» به این محل بودم. پیامبر بار دیگر کنانه را خواست و گفت: میگویند: جای صندوق در فلان جا است، اگر در آنجا گنج به دست آید، شما کشته خواهی شد. او باز خود را به بیاطلاعی زد. به دستور پیامبر حفاری در آن آغاز گردید و گنج «بنی النضیر» به دست سربازان اسلام افتاد. اکنون باید «کنانه» به سزای اعمال خود برسد، او علاوه بر جرم کتمان چنین امری، یکی از افسران اسلام را ناجوانمردانه ترور کرده بود، یعنی سنگ بزرگی را غافلگیرانه بر سر «محمود بن مسلمه» افکنده و او را کشته بود. پیامبر برای اخذ انتقام و ادب کردن سایر یهودیان- که بار دیگر با حکومت اسلامی از در حیله و تزویر و دروغ وارد نشوند- او را به دست برادر مقتول داد و برادر مقتول او را به انتقام برادر خویش گشت. [2] «کنانه» آخرین فردی بود که به جرم ترور یک سردار بزرگ به قتل رسید.
[1]. تاریخ طبری، ج 3، ص 302. [2]. سیره ابن هشام، ج 3، ص 337 و بحار الانوار، ج 21، ص 33.